عمو و پدرم همزمان در سوریه میجنگیدند
همه عموهایم پایبند نظام جمهوری اسلامی و در مسیر اسلام و ولایتند. حتی یکی از عموها با پدرم در سوریه همزمان با هم بودند و علیه تکفیریها میجنگیدند. این، شاخصه مهمی بود که در خانواده و تحت چه تربیتی بود
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، آقا مهدی را در چند برنامه فرهنگی دیده بودم و تسلطش بر مباحث فرهنگی و سیاسی برایم جالب بود. قرار گفتگو اگر چه بارها به دلایل مختلف به تأخیر افتاد اما بالاخره صبح یک روز تابستانی، در یکی از طبقات حوزه هنری توانستیم در فضایی آرام بنشینیم و دو ساعت گپ بزنیم. تمام تلاشمان این بود که از کلام آقا مهدی، به ویژگیهای پدر شهیدش پیببریم. او که تسلط خوبی بر مباحث مربوط به جریان مقاومت اسلامی داشت، از این منظر به خوبی توانست شخصیت پدرش را از کودکی تا شهادت برای ما ترسیم کند. این گفتگوی طولانی در چندین قسمت بدون کم و کاست تقدیمتان میشود و آنچه پیش روی شماست، اولین قسمت از آن است.
**: آغاز کلام از شما. حرفهایمان را با چه مبحثی شروع کنیم؟
فرزند شهید: من خودم هر جایی که میروم درباره سوریه صحبت می کنم. بحران سوریه خیلی حرف برای گفتن دارد اما ناگفتههای سوریه را کسی نمی داند. بارها شده در دانشگاهها جلساتی برای سوریه گذاشته شده و بچه های بسیج از من دعوت کردهاند درباره سوریه حرف بزنم و آنقدر حرف برای گفتن وجود دارد که چندین جلسه ادامه پیدا کرده.
پشتپرده داستان سوریه و ابتدایش خیلی مهماند که خیلیها آن را نمیدانند که اگر صلاح بدانید درباره آن با هم صحبت کنیم.
**: بسیار عالی است. پس در دو بخش با شما صحبت می کنیم. هم درباره سوریه صحبت کنیم و هم یادی کنیم از شهید زادهاکبر. اطلاعات شما درباره سوریه از چه منابعی است؟ بنا بر علاقه شخصی وارد این حوزه شدید؟
فرزند شهید: بعضی از اتفاقات را شاید بتوانیم اینگونه در نظر بگیریم که مثلا استادی در دانشگاه حرف بهار عربی را پیش می کشد در حالی که من وسط صحنه بودهام و اتفاقات را دیدهام و تجربه کرده ام، به همین خاطر می توانم درباره اش صحبت کنم. برخی مسائل هم علاقه شخصی من است و باری را روی دوشم حس میکنم . من پروژهام را محور مقاومت تعیین کرده ام و هیچ پروژه دیگری در زندگیام ندارم.
آدم هایی که میخواهند بزرگ بشوند هر کدامشان برای خودشان پروژه هایی تعریف می کنند؛ مثلا افرادی مانند امام خمینی، حضرت آقا، شهید سلیمانی و امثال آنها پروژههایی برای خودشان تعریف کردهاند و ابتدا و انتهای زندگی شان را بر اساس آن پروژه تعریف میکنند. یعنی تمرکزشان را روی یک موضوع قرار می دهند تا به نتیجه برسند. مثلا پروژه حضرت امام، انقلاب اسلامی بود و از هر موقعیت و راهی برای شکوفایی و پیشرفت پروژهشان استفاده میکردند.
من بنا بر مقتضیات با نهادها و سازمانهای مختلفی در این موضوع همکاری داشتهام و بیست و چهارساعته کار کردهام. تمرکز من بر حوزه مقاومت بوده و در این مسیر هم همه تلاشم را میکنم. یکی از منابعم گفتگو با انسانهایی است که کمتر جایی و با کمتر کسی حرف می زنند. خودم یک سری صحنه ها را دیدهام و مطالعاتم در حوزه سوریه و لبنان بالا بوده تا ان شا الله به نتیجه خوبی برسم.
**:شما در رشته علوم سیاسی تحصیل می کنید؟
فرزند شهید: بله، من در حال تحصیل در دوره کارشناسی علوم سیاسی هستم.
**:مطالعاتی که میگویید و انتخاب پروژهتان از چه زمانی بوده؟
فرزند شهید: از سال ۱۳۹۵ بود که شروع کردم. همان روزهایی که وسط درگیریها و سختیها بودم.
**:پدرتان چه سالی شهید شدند؟
فرزند شهید: پدرم سال ۱۳۹۲ شهید شدند.
**:پس شهادت پدرتان برای این انتخاب تأثیر داشت و به یک معنایی برای ادامه مسیر ایشان، این راه را انتخاب کردید.
فرزند شهید: بله.
**:همچنین گفتید که ایشان هم یک پروژهای داشتند؛ پروژهشان چه بود؟
فرزند شهید: پروژهشان روی یک بخش تخصصی از جبهه مقاومت یعنی مسئله اسرائیل و صهیونیست تمرکز کرده بود. انسان در هر حیطهای که فکر کند، آدمهای دور و برش هم در همان حیطهاند. اکثر رفقای پدرم را که می بینم، متوجه می شوم که همه در رده اول دشمنی با اسرائیل هستند.
**:یعنی افرادی هستند که اسرائیل از آنها احساس خطر دارد.
فرزند شهید: بله؛ یادم هست زمانی که با پدرم بودم، حجم مطالعات ایشان بسیار بالا و اکثرش هم درباره رژیم صهیونیست بود؛ از تاریخ رژیم صهیونیستی تا پروتکلهای دانشوران صهیون.
از اوایل سال ۱۳۹۵ بحثهای کابالا که پیش آمد و آیین کابالا یعنی عرفان سیاسی و فرهنگی یهود مطرح شد، زمزمهاش بین نخبگان پیچید. قبلش هم بود اما در آن تاریخ، بیشتر فراگیر شد. پدر من در سال ۱۳۸۸ دنبال این بود که برود و زبان آرامی یاد بگیرد که زوهر چه زمانی می توانم تجارت کنم؟ را ترجمه کند. این قضیه نشد اما این که دنبال این مسئله بود، جالب بود. زوهر یک کتابی با مجلدات زیاد است که عرفانی مبتنی بر تورات را تشریح کرده و دکترین رژیم صهیونیستی است. اگر کسی بخواهد عمق ریشههای فکری این رژیم را بشناسد اول باید زوهر را بخواند و بفهمد.
**: هیچ ترجمهای از زوهر به فارسی نداشتیم؟
فرزند شهید: نه؛ هر کسی بخواهد زوهر را بخواند و بفهمد، اول باید زبان آرامی و سپس عبری را یاد بگیرد. زوهر نثر بسیار سختی دارد.
**: نسخه انگلیسیاش هم موجود نیست؟
فرزند شهید: فکر نکنم نسخه انگلیسیاش هم باشد. بخشهایی از آن ترجمه شده اما متن کاملش ترجمه نشده. ضمن این که هر روز هم به متنش اضافه میشود. این شاخصه مهمی است که پدرم دنبال ترجمه آن بوده است.
**:حالا اگر می شود یک تصویر کلی از پدر به ما بدهید که متولد کجا بودند. میخواهیم ببینیم ایشان در چه فضایی رشد میکنند که می رسند به آن پروژه خاص.
فرزند شهید: پدرم طبق شناسنامه چهارم خرداد سال ۱۳۵۵ در روستایی به نام اکبرآباد از توابع شهرستان کاشمر (خراسان رضوی) متولد شدند. برحه بدی بوده و شرایطی بوده که رژیم طاغوت مسلط بوده. پدربزرگم تعریف می کرد که وقتی بچه ها را می خواستند ختنه کنند، رقاص می آوردند و فضای فرهنگی بدی بر همه جا مسلط بوده است.
**:به لحاظ اقتصادی وضعیتشان چطور بوده است؟
فرزند شهید: همه مناطق روستایی در زمان شاه زندگی سختی داشتند. پدربزرگم در آن زمان کشاورز بودند و بعدا در اداره جهاد سازندگی و اداره راه مشغول می شوند. من درباره پدربزرگم خیلی حرف دارم. خود ایشان یک پروژه عجیب و جالب هستند که باید تاریخ شفاهیشان کار شود.
پدرم در روستا متولد می شوند و بر خلاف این که تمامی روستاها در تولد و ختنهسوران فرزندانشان و بقیه مناسبتها ابزار لعب و لهو میآوردند، پدرم با سلام و صلوات به دنیا آمد و کارهای نوزادیاش بدون این اعمال خلاف دین و آیین انجام شد.
**:تصوز ذهنی ما از کاشمر و شهرهای جنوبی استان های خراسان رضوی و خراسان جنوبی، تدین بالا است. چند امامزاده معروف هم دارند که در تولیت آستان قدس رضوی است و اولین بار است از شما می شنوم چنین فضای فرهنگی داشته است!
فرزند شهید: به هر حال زمان طاغوت اثر داشته و چنین فضایی حاکم بوده. خانواده پدرم هشت بچه داشته و پرجمعیت بودند و مادربزرگم سختیهای زیادی کشیده تا این فرزندان بزرگ شدهاند. منطقه ای که پدرم در آن متولد شده که به نام کوهسرخ و روستای اکبرآباد معروف است، هوایش به شدت سرد بوده است. یعنی مثلا برفهای دو سه متری میباریده و آن زمان برایشان خیلی عادی بوده. به هر حال در روستای آن زمان نه گاز بوده، نه آب و نه برق! ولی نکتهای که هست، تمام این بچههایی که پدربزرگ و مادربزرگم تربیت کردند، بدون اغراق واقعا آدمهای درستی بوده و هستند و همه شان دغدغه انقلاب دارند و بدون استثناء پای کار نظام و اهل نماز و تدین هستند.
**:شغل عموها و عمههای شما هم شغلهایی در حیطه نظام است؟
فرزند شهید: همه عموهایم پایبند نظام جمهوری اسلامی و در مسیر اسلام و ولایتند. حتی یکی از عموها با پدرم در سوریه همزمان با هم بودند و علیه تکفیریها می جنگیدند. این، شاخصه مهمی بود که در خانواده و تحت چه تربیتی بودند.
**: پدر شما فرزند چندم است؟
فرزند شهید: من سه عمو و سه عمه دارم و پدر من وسط اینها بوده است.
**:پس تحصیلات دبستان را هم همانجا شروع می کنند و.
فرزند شهید: بله، برای مقاطع بعدی هم با خانواده به شهر کاشمر میآیند. پدرم خیلی از انقلاب، خاطرهای نداشت چون سنشان کم بود اما پدربزرگم بسیار خاطره داشت. ایشان یکی از کسانی بودند که واقعا در برحهای که میخواست انقلاب پیروز بشود، قبل و بعدش واقعا پای کار بودند و از کسانی بودند که اعلامیه پخش می کردند و در تجمعات شرکت می کردند. مردم را آگاه میکردند. چنین رفتار و منشی داشتند. پدربزرگم یک موتورسیکلت داشته که با آن به نیشابور می رفته. می دانید که روستای ما، بین مسیر کاشمر به نیشابور بوده. به آنجا می رفتند تا در تجمعات نیشابور شرکت کنند. اعلامیهها را پخش می کردند و زمانی هم تهدید به دستگیری توسط ساواک شدند.
در کاشمر هم با موتورشان می رفتند و هر جایی که می رفتند چند نفر را هم با خودشان می بردند. و چون وسط بودند، در دو شهر و منطقه روستاهای خودشان فعالیت انقلابی داشتند. بعدها که جلوتر میآییم، بحث جنگ تحمیلی پیش میآید. در فضای جنگ، پدرم تعریف می کرد که رفتیم و در بسیج ثبت نام کردیم. جنگ که سال ۱۳۵۹ شروع شد، پدرم سه چهار ساله بود.
**:یعنی اواخر جنگ، نوجوان دوازده ساله بودند.
فرزند شهید: بله؛ می چه زمانی می توانم تجارت کنم؟ گفتند یک بار قرار شد ما را به اردو ببرند و من فکر می کردم که ما را به جنگ می برند. پدرم از همه خداحافظی کرده بود در حالی که آن ها را به اردوگاه بردند و شب برگرداندند. ولی عموی ما از من کوچکتر بوده که به جنگ می رود و جانباز جنگ هم هست که بعدها هم در سوریه علیه تکفیریها می جنگید.
پدربزرگم راننده لودر و گریدر بود و برای سنگرسازی در جبهه خدمت می کرد. عمویم هم نیروی رزمی بود. پدربزرگ پدر ما هم در جنگ بودهاند. یعنی سه نسل با هم در جنگ بودند؛ عمویم، پدربزرگم و پدرِ پدربزرگم.
روستای ما را هم باید یک نفر بررسی کند و مستندی برایش بسازند. البته چند سال پیش هم مستندی برای جشنواره عمار ساختند به نام «شیرآباد». داستانش این است که در زمان جنگ، آقای بختیاری که الان رییس کمیته امداد امام هستند، دادستان کاشمر بوده اند و از مسیر روستای اکبرآباد به سمت نیشابور می رفتند که ماشینشان خراب میشود. تصمیم می گیرند از روستاییان کمک بگیرند. از قضا به روستای اکبرآباد می روند و می گویند به چند تا از مردانتان بگویید بیایند کمک، چون ماشین ما خراب شده. زنان روستا هم میگویند ما مرد نداریم! وقتی جویا می شوند، می گویند همه مردان ما به جنگ رفته اند. آن روزها در داخل روستا حتی یک مرد هم حضور نداشته است!
**:منظورش از شیرآباد همین روستای اکبرآباد بوده؟
فرزند شهید: بله، به خاطر همین اتفاق بزرگ در روستای ما، روستا از آن به بعد «شیرآباد» معروف شد. آقای بختیاری می گفت من به بچههای سپاه گفتم که اینها مرد ندارند. سپاه هم از آن به بعد نیروهایی را می فرستد تا شب ها از روستا محافظت کنند. اما تا پیش از آن همه کارهای روستا را زنان روستا انجام می دادند. خودم رفتهام، نشسته ام و دقت کرده ام و دیده ام که هوش بالایی دارند و خیلی دقیق به حرفها گوش می کنند.
روستای ما به نقل قول برخیها، بزرگترین بادامستان خاورمیانه را دارد و به دلیل بادامی که میخورند، هوش به شدت بالایی دارند. از منطقه ما خیلی دکتر و مهندس و پرفسور پرورش یافته اند که به چه زمانی می توانم تجارت کنم؟ کشور خدمت می کنند.
**:چه فامیلیهای مهمی در آن منطقه هستند؟
فرزند شهید: زادهاکبر، ذاکر، رسولی و فامیلیهای مختلفی وجود دارند. من خیلی وقت است با روستا ارتباطی ندارم و فامیلیها یادم رفته است. در زمان جنگ هم پدربزرگم جانباز شد اما پیگیری نکرد. عمویم هم جانباز شد. مثلا مادربزرگ من، دو تا از برادرانش شهید می شوند. یعنی آنجا انبوهی از خانواده شهدا حضور دارند.
تکنیک برخورد با «عقلکل»ها
۸ تیپ شخصیتی در محیطکار، شناسایی شدهاند که گروهی از آنها برای کارمندان سمت مقابل، مزاحمت یا انرژی منفی ایجاد میکنند. همنشینی و کار با افراد «زورگو»، «پرخاشگر»، «بدقلق»، «بدبین» و «عقل کل» واقعیتی است که نمیشود از آن فرار کرد. اما همکاران این افراد با ۷تکنیک میتوانند این نوع رفتارها را مهار کنند. بهترین مواجهه با «عقل کل»ها، توصیهخواهی از آنهاست.
بخش نخست: سالهاست که وبسایتهای حوزه کسب و کار، مقالات بسیاری با این عناوین منتشر میکنند: «چطور با همکار زورگو برخورد کنیم؟یا «با رئیس پرخاشگر چطور رفتار کنیم؟یا «چطور یک کارمند بدبین را مدیریت کنیم؟» همه اینها یک ویژگی مشترک دارند و آن، «بدقلق بودن»است. اما نحوه برخورد با همه افراد بدقلق به یک شکل نیست و معمولا نمیتوانیم یک نسخه برای همه بپیچیم. راهکارهایی که برای مدیریت این افراد توصیه میشوند، به جایگاه آن فرد در موازنه قدرت و نوع تیپ شخصیتی او بستگی دارند. امی گالو پس از سالها تحقیقات در اینباره، کتابی نوشته و در آن، تیپهای شخصیتی در محیط کار و نحوه برخورد با آنها را برشمرده است.
کار به دلایل مختلف میتواند چالشبرانگیز باشد: مثل انجام به موقع کارها یا رفع ایرادها. اما اغلب ما به این نتیجه رسیدهایم که مهمترین عاملی که بد یا خوب بودنِ تجربه ما از کار را تعیین میکند، آدمها هستند. همه ما نقاط قوت و ضعف، عادتها و مشکلات روحی خودمان را داریم و اگر بتوانیم همکاری پیدا کنیم که با هم کنار بیاییم، خیلی خوششانسیم. اما همیشه این امکان وجود دارد که با مدیر، همکار یا کارمندی مواجه شویم که کار کردن با او اصلا جذاب نباشد. یک آدم بدقلق. امی گالو، نویسنده کتاب «کنار آمدن»، مدتها بررسی کرده تا ببیند بهترین روشها برای برخورد با همکاران بدقلق چیست، چطور میتوان این افراد را شناسایی کرد و چطور میتوانیم ناسازگاری را مدیریت کنیم. امی که یکی از نویسندگان مجله کسب و کار هاروارد نیز هست، چندی پیش میهمان الیسون بیرد، از دبیران ارشد این مجله بوده و بیشتر به این موضوع پرداخته است. چکیدهای از این گفتوگو را با هم میخوانیم:
الیسون: خوش آمدی امی. تو خودت اصلا همکار بدقلقی نیستی. یکی از همکارهای محبوب منی. در دنیای امروز که هر روز تلاش میکنیم روی دیگران برچسب نزنیم، چطور میتوانیم افراد خاصی را به عنوان «بدقلق» شناسایی کنیم؟
امی: ممنونم. تو هم همینطور. به هیچ وجه بدقلق نیستی. ما برای همکارها، هشت تیپ شخصیتی تعریفشده داریم، مثل افراد عقل کل، یا همکاری که دچار سوگیری یا مدیری که دچار حس نا امنی است. اما من دوست ندارم از اینها به عنوان برچسب منفی استفاده کنم که بخواهیم با استفاده از آنها کسی را شناسایی کنیم یا از آنها فاصله بگیریم. این تیپهای شخصیتی، در واقع ابزارهایی هستند که کمک میکنند راهحل مناسب برای موقعیتت را پیدا کنی. این اسمها فقط مصرف داخلی دارند و نباید آنها را بلند فریاد بزنیم.
و نباید همکارمان را درون یک جعبه بگذاریم و بگوییم، تو همینی که هستی. مثلا«تو خودت را عقل کل میدانی و این، تمامِ تو است.»
دقیقا. خیلی خطرناک است اگر هنگام یافتن شواهد برای تایید حرف خودمان، دچار سوگیری شویم. اگر من به تو چنین برچسبی بزنم، هر بار که حرفی بزنی، با خودم میگویم «دارد مثل عقل کلها رفتار میکند.» هر بار با همکارت گفتوگو میکنی، باید به دنبال ایجاد یک رابطه مثبت باشی و اگر با اطمینان بگویی که حق با توست و او اشتباه میکند، هیچ فضایی برای تغییر باقی نخواهی گذاشت.
پس با هر کدام از تیپها باید به شکل متفاوتی برخورد کرد. اما آیا توصیهای کلی وجود دارد که برای همه تیپها کاربرد داشته باشد؟
بله. توصیههای بسیاری هست که صرف نظر از تیپ شخصیتی افراد، برای همه جواب میدهند.
پس بیا با آنها شروع کنیم. اولین گام چیست؟
اصل اول این است که نظر تو، یکی از دهها دیدگاهی هست که وجود دارد. نباید با خودت بگویی «این آدم خودش را عقل کل میداند. نمیتوانم تحملش کنم. رفتارش اصلا درست نیست.» نباید با برچسب زدن به طرف مقابل و داشتن پیشفرض ذهنی، فضای بین خودت و او را منفی کنی. باید به خاطر داشته باشی که نظرات دیگری هم وجود دارد. نظر تو، نظر او و نظر افراد خارج از گفتوگو که شاهد شما هستند. این کمک میکند تفسیر دیگری از رفتارها داشته باشی. چند سال پیش در روزهای برفی، همسرم تصمیم گرفت به موجسواری برود. من از تعجب شاخ درآوردم و گفتم «چی؟ کی در این وضعیت به موجسواری میرود؟»
دوستم که پیشم بود گفت: «خب، همسر تو!» از نظر او، کار همسرم کاملا عادی بود. به نظرم باید هنگام برخورد با همکار بدقلق نیز، چنین نگرشی داشته باشی. باید با خودت بگویی «بله، شاید رفتارش نامناسب باشد. اما ممکن است در ذهنش توضیح منطقی برای کارش داشته باشد.» هدف تو این است که آن توضیح و راهی برای تعامل سالم و سازنده با او پیدا کنی.
یعنی نگاهی منتقدانه به خودت هم داشته باشی و مطمئن شوی که مساله را از زاویه او نیز میبینی، بهخصوص اگر نظر او را دوست نداشته باشی. اما شاید کاملا برایت واضح شود که رفتار او مناسب محیط کار نیست. چه توصیهای برای این افراد داری؟
اگر واقعا به این نتیجه رسیدی که طرف مقابلت، آدم مزخرفی است، میتوانی به پیرامونت نگاه کنی و ببینی کدامیک از همکارها با او کنار میآیند. پیش او برو و مساله را با او در میان بگذار. البته نه به شکل غیبت و بدگویی. نباید بگویی: «من از آدام متنفرم. تو چی؟» بلکه بگو: «من با آدام مشکل دارم. چه توصیهای داری که بتوانم با او بهتر کار کنم؟»
همکارت ممکن است بگوید: «آدام در ایمیل، لحن خوبی ندارد اما به مرور که او را بشناسی، میبینی که آنقدرها هم بد نیست» یا «او به شدت احساس نا امنی میکند. به همین خاطر دائما از خودش و دستاوردهایش تعریف میکند. اما واقعا برای موفقیت تیم تلاش میکند.» پس بهتر است سراغ کسی بروی که به مساله، از زاویه دیگری نگاه کند. به نظرم این یک تاکتیک است که کمک میکند این مشکل را رفع کنی.
راه حل بعدی این است که «همدلی» کنی. به این فکر کن که طرف مقابلت، تحت چه فشارهایی قرار دارد. آیا تازه به سازمان آمده؟ آیا در بخشی از سازمان کار میکند که در اقلیتند؟ واقعا سعی کن خودت را جای او بگذاری. این تاکتیک کمک میکند از داستانی که دائم برای خودت تکرار میکنی، رها شوی؛ «که فلانی چقدر آدم وحشتناکی است.» شاید بتوانی راه را برای یک داستان متفاوت، باز کنی؛ داستانی درباره نحوه تعامل همه شما با هم یا نقش هر دوی شما در جَو حاکم.
آیا توصیه تو، ربطی به جایگاه فرد دارد؟ مثلا فرق میکند که طرف مقابل، همکارمان باشد یا رئیسمان؟ آیا باید هر موقعیت را به شکلی متفاوت مدیریت کنیم، همانطور که تیپهای شخصیتی مختلف را به شکلهای مختلف مدیریت میکنیم؟
این توصیه برای همه کاربرد دارد. اما تاکتیکی که انتخاب میکنی و نحوه اجرای آن، با هم فرق دارند. هنگام برخورد با یک همکار، میتوانی تاکتیکها را بیپرده اعمال کنی، بدون آنکه به معادله قدرت بین خودت و او فکر کنی، چون همسطح هستید. اگر طرف مقابلت، کارمندت باشد، باید میزان قدرتی که نسبت به او داری را در نظر بگیری، از نظر درآمد و وظایفی که به او محول میکنی. اما در مورد رئیس، باید ریسک را ارزیابی کنی و ببینی آیا اصلا ارزش دارد که در مقابلش بایستی؟ آیا اشکال دارد اگر مثل همیشه، رک و بیپرده حرف بزنی؟ یا باید کمی با دقت و ظرافت بیشتری به او بازخورد دهی یا درخواست تغییر رفتار از او داشته باشی؟ چون نباید رابطهتان را خراب کنی. رابطه میان تو و رئیس، رابطه بسیار مهمی است و در بسیاری از سازمانها، ساختار سلسلهمراتبی ایجاب میکند که با مساله، بیپرده و مستقیما برخورد نکنی.
بیشتر مواقع، توصیه میکنند که با طرف مقابلمان، گفتوگویی رک و بیپرده و مشارکتی داشته باشیم. از کجا بفهمیم زمان و لحن مناسب برای طرح مساله چیست؟
اتفاقا من معمولا توصیه میکنم که مستقیم و بیپرده صحبت نشود و راهی پیدا کنیم که طرف مقابل را به سمت رفتار درست سوق دهیم، چون بعضی از تیپهای شخصیتی که در کتابم هم معرفیشان کردم، مثل تیپ «عقل کل» روش مواجهه مستقیم در موردشان جواب نمیدهد. در حالی که تو من را میشناسی و میدانی که طرفدار گفتوگوهای مستقیم و مشارکتی هستم. اما ابتدا باید ریسک را ارزیابی کنی و ببینی اگر او، حالت تدافعی گرفت یا ناراحت شد، یا اگر خودت ناراحت شدی، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ اما در عین حال، باید این ریسک را هم بسنجی که اگر هیچ اقدامی نکنی، چه خواهد شد؟ پس ابتدا باید درباره هزینهها و مزایای گفتوگو فکر کنی و سپس مکان و زمان گفتوگو را طوری تعیین کن که هر دویتان، در بهترین حالت و وضعیت روحی باشید. چون من خودم همیشه به این فکر میکنم که «چطور پیدایش کنم؟ در چه زمانی موضوع را مطرح کنم که همه حرفهایم را بشنود و به اشتباهش اقرار کند؟» نباید وقتی مودش به هم ریخته یا استرس دارد، با او صحبت کنی چون گفتوگوی سازندهای نخواهد بود. خودت هم نباید استرس داشته باشی. باید زمانی را انتخاب کنی که هر دو، سرتان خلوت باشد و خسته یا دچار کمخوابی نباشید. مثلا بعد از یک جلسه کاری سازنده، که هر دویتان در یک مورد اتفاق نظر داشتهاید. آن موقع، زمان مناسبی است که او را کنار بکشی و بگویی: «میشود درباره مشکلی که در جلسه هفته گذشته پیش آمد صحبت کنیم؟ به نظرم جلسه امروز خوب پیش رفت اما هفته قبل اتفاقاتی افتاد که دوست دارم با تو مطرح کنم.»
آیا این واقعا استراتژی مناسبی است؟ چون ظاهرا پیشرفتی حاصل شده و مسالهتان دارد حل میشود. بعد ناگهان میگویی «بیا درباره مشکلاتمان صحبت کنیم!»
اگر همه چیز دارد خوب پیش میرود و فکر میکنی که این روال ادامه خواهد داشت، میتوانی رفتارهای گذشته او را فراموش کنی. این عالیست، نه؟ این کمترین مقاومت را بر خواهد انگیخت. اما اگر شک داری که این روال ادامه پیدا کند، یا اگر از او ناراحتی و نمیتوانی مشکلات گذشته را فراموش کنی، بهتر است صحبت کنی چون ممکن است خشم و ناراحتیات از یک جایی بیرون بزند. پس به نظرم بهتر است مساله مطرح شود. اتفاقا وقتی جَو مثبت است، آدمها گوش شنوای بهتری هستند و بهتر به حرفهایت گوش میکنند.
حالا بیا کمی درباره تیپها صحبت کنیم و توصیههای مربوط به هر یک از آنها. تو درباره شخصیت «عقل کل» صحبت کردی. با چنین فردی چطور باید رفتار کرد؟
یکی از چیزهایی که باید به خاطر داشته باشی این است که فرد عقل کل، دچار اعتماد به نفس بیش از حد است و فکر میکند همه چیز را میداند. همه ما گاهی دچار این حالت میشویم. مثلا آماری را دیدم که نشان میداد ۷۶درصد آدمها فکر میکنند رانندگیشان از سطح متوسط، بالاتر است. پس اعتماد به نفس بیش از حد را همه ما کمابیش تجربه میکنیم. اما باید حواست باشد که این رفتار، تو را تحتالشعاع قرار ندهد و به دیگران نیز آسیب نرساند. معمولا افراد عقل کل اینطوری فکر میکنند: «من شمع تو را فوت میکنم تا شمع خودم بیشتر نور دهد.» اولین کاری که میتوانی برای دفاع از خودت انجام دهی این است که به خودت اطمینان خاطر دهی که کار خوب تو نیز از نظرها پنهان نمیماند. معمولا افراد عقل کل، دوست دارند مرکز توجه باشند و فقط از خودشان تعریف کنند. پس باید مطمئن شوی که فضای کافی داری و چه زمانی می توانم تجارت کنم؟ کارهایت، دیده میشوند. شاید این توصیهام عجیب به نظر برسد اما میتوانی از چنین فردی، حتی توصیه بخواهی. به این ترتیب، یک حس نوعدوستی در او بیدار میشود و با خودش میگوید: «وای خدا! من میتوانم به یک نفر کمک کنم. یک نفر پیدا شده که واقعا دوست دارد توصیه من را بشنود.»
البته احتمال دارد که بلافاصله فاز نصیحت و موعظه بردارند یا همه جا بنشینند و تعریف کنند که برای فلانی، فلان کار را انجام دادهاند. باید این حالتش را تحمل کنی. اما تحقیقات ما نشان داده که با توصیه خواستن از این افراد، احتمال آنکه برای موفقیت تو تلاش کنند، بیشتر خواهد شد. در مورد این تیپ شخصیتی، تو آزادی عمل بیشتری برای اعتراض و مقاومت داری. این به خاطر اعتماد به نفس بیش از حدشان است. تو نمیتوانی آنقدرها به ضمیر و اعتماد به نفس آنها صدمه بزنی. در حالی که اگر همین رویکرد را با مدیری که دچار احساس ناامنی است اعمال کنی، احتمال دارد که اعتماد به نفسش تحتتاثیر قرار بگیرد.
پس در مواجهه با یک فرد عقل کل، تو فضا داری که بگویی: «برای ادعایت به چه فکتها و دادههایی استناد میکنی؟» یا «به نظر میرسد خیلی از حرفت مطمئنی. از کجا این را میدانی؟» لحنت نباید حالت زخم زبان داشته باشد. باید کاملا خنثی و بیطرفانه صحبت کنی که البته سخت است. اما گاهی اعتراض و مقاومت در برابر ادعاهای او، این سیگنال را به او میدهد که نمیخواهی به او اجازه دهی بدون ارائه شواهد، بگوید مثلا فلان محصول با شکست مواجه خواهد شد یا مشتریهایت به فلان قابلیت علاقه ندارند.
حضور همراه اول در نمایشگاه اینوکس کیش 2022
این رویداد که با نام «اینوکس 2022» شناخته می شود، در طول سال ها برخورداری از حمایت و مشارکت گسترده وزارتخانه ها، دستگاه ها و فعالان اقتصادی بخش های دولتی – خصوصی، مشارکت کنندگان بین المللی و با حضور نخبگان اقتصادی کشور به محلی جهت ارائه تصویری کامل از قابلیت ها، ظرفیت ها و شرایط کلان اقتصاد کشور، تقارن و تبادل اطلاعات فعالان اقتصادی داخلی و بین المللی و برگزاری نشست های تخصصی با موضوعات روز اقتصادی در ابعاد کشوری و جهانی تبدیل شده است.
همراه اول به عنوان نخستین و بزرگترین اپراتور تلفن همراه کشور و در اختیار داشتن وسیع ترین زیرساخت های گسترده ارتباطی، به یکی از کلیدی ترین ارکان اقتصادی ایران تبدیل شده و با حضور در این رویداد تصمیم دارد ضمن همفکری، همکاری و تعامل با سایر بازیگران این حوزه، برآوردی دقیق از فرصت ها و چالش ها داشته باشد تا با توجه به آنها و تقویت بنیه خود همسو با پتانسیل موجود، زمینه تقویت سرمایه گذاری در اقتصاد مولد و تسهیل توسعه و تجارت را بیش از پیش فراهم آورد.
با توجه به موضوعیت «بازسازی و تقویت مناسبات بین المللی به ویژه منطقه ای در راستای جذب سرمایهگذاری خارجی» و «تقویت و توجه بیش از پیش به اقتصاد دانش بنیان و برنامه ریزی جهت تأمین نیازمندی های فناورانه داخلی» در سرفصل اهداف برگزاری این رویداد، همراه اول بنا دارد تجارب خود را در این زمینه ها برگرفته از ظرفیت هایی که مرکز تحقیق و توسعه اپراتور اول ارتباطی فراهم آورده است، در اختیار حاضران و شرکت کنندگان در این رویداد قرار دهد.
همراه اول به عنوان «لوکوموتیو پرقدرت مسیر حرکتی ایران دیجیتال»، به دنبال تبدیل شدن به یکی از رهبران بازار ICT منطقه با ارائه خدمات و راهکارهای هوشمند با هدف توانمند سازی اکوسیستم دیجیتال است و لذا در این رویداد با تمرکز بر «سرویس های دیجیتال» در کنار «سرویس های سازمانی»، «مالی» و «امور سهام» حاضر می شود.
شرکت «حرکت اول» نیز در کنار سایر اعضای گروه همراه اول و در نقش سرمایه گذار جسورانه شرکتی با هدف توانمندسازی اکوسیستم دیجیتال و با محوریت هاب های سرمایه گذاری خود حضور دارد که یکی از فعال ترین سرمایه گذاران برای استارتاپ های ایران است.
مخاطبان و بازدیدکنندگان این نمایشگاه می توانند با مراجعه به غرفه همراه اول ضمن کسب آگاهی از آخرین تحولات و دستاوردهای فنی متخصصان ایرانی در حوزه تلکام و دیجیتال، از نزدیک با سرویس های دیجیتالی نظیر «اوانو»، «همات»، «VSAS» و «گردشگری دیجیتال» آشنا شوند.
در بخش سرویس های سازمانی نیز خدماتی چون «POC» و «LBS» در معرض دید بازدیدکنندگان قرار داده می شود و حوزه مالی نیز «کیف پول دیجیتال» و «طرح اعتباردهی» را به نمایشگاه می آورد.
شرکت ارتباطات سیار ایران از تمامی علاقه مندان و فعالان حوزه اقتصادی و ارتباطی دعوت کرده تا ضمن حضور در این نمایشگاه از ساعت 17 تا 22 واقع در مرکز همایش های بین المللی جزیر کیش، از غرفه گروه همراه اول نیز بازدید کنند.
چالشهای مترجمان و راهکارهای مقابله با آنها
در دنیای امروز، ظهور اینترنت و فضای مجازی مرز بین کشورها را درنوردیده است و مفهومی جدید تحت عنوان دهکده جهانی به وجود آورده است. در این دهکده جهانی، بسیاری از کسب و کارها، مایل به تبادل و تجارت با بازارهای جهانی هستند.
با این وجود، تجارت با کشورهای خارجی، همانند یک جاده پرفرازونشیب است و چالشهای ترجمه، یکی از دستاندازها و موانع آن است. مدیریت این چالشها و تلاش برای حفظ کیفیت ترجمه، یکی از اصلیترین وظایف مترجمان است.
در این مطلب، مهمترین چالشهای مترجمان را بررسی میکنیم و راهکارهای کارآمدی برای مقابله با آنها ارائه میکنیم. اگر شما هم عضوی از خانواده بزرگ مترجمان هستید، این مطلب را از دست ندهید.
در این مطلب خواهید خواند:
چالش شماره ۱: تفاوتهای زبانی و فرهنگی
داشتن درکی عمیق و صحیح از ساختارهای دستوری زبان مبدا و مقصد، از مهمترین پیشنیازهای ترجمه متون است. توجه به تفاوتهای فرهنگی و معنای اصطلاحات و کلمات نیز از دیگر عوامل تاثیرگذار بر کیفیت ترجمه است.
به عنوان مثال، در فرهنگ ما زمانی که درباره شخصی صحبت میکنیم و آن شخص ناگهان سر میرسد، میگوییم «چه حلالزاده!» حال تصور کنید که به عنوان مترجم همزمان مشغول به کار شدهاید و باید این اصطلاح را به انگلیسی یا چینی ترجمه کنید.
قطعا ترجمه تحتاللفظی این اصطلاح، در زبان مقصد بیمعنا به نظر میرسد و شنونده متوجه مقصود شما نخواهد شد. در عوض معادل صحیح این عبارت در زبان انگیسی “speak of the devil” و در زبان چینی معادل “speak of Cao Cao and Cao Cao arrives.” است. در حالی که این عبارات در زبان فارسی خندهدار به نظر میرسند!
این مثال، بهخوبی نشاندهنده این است که دو زبان متفاوت چگونه میتوانند از دیدگاههای مختلفی به یک موضوع مشخص نگاه کنند. دقیقا چالش ترجمه نیز همین است؛ پیدا کردن معادل مناسب برای:
- کلماتی که در زبان مقصد معادلی ندارند!
- اصطلاحات و عبارات عامیانه
- مسائلی که ریشه فرهنگی دارند
- طنز و کنایهها
حتی مترجمان کارکشته نیز ممکن است ساعتها روی این موارد زمان بگذارند و در نهایت، باز هم به مشورت با یک فرد بومی نیاز داشته باشند.
به عبارت دیگر، هر زبانی مملو از ویژگیها و دیدگاههای منحصربهفردی است که بهآسانی به زبانهای دیگر ترجمه نمیشوند. بنابراین، این مشکل ترجمه را میتوان به عنوان یک معمای فرهنگی و دستورزبانی در نظر گرفت.
راهکار: متن را سادهسازی کنید و از یک فرد نیتیو کمک بگیرید
پیش از آن که ترجمه متن را آغاز کنید، اصطلاحات، عبارات محاورهای، موضوعات فرهنگی و هر چیزی که انتقال آن به زبان مقصد دشوار است را شناسایی و مشخص کنید. اگر خوب دقت کنید خواهید دید که برخی از این مفاهیم، با کمی سادهسازی بهخوبی ترجمه میشوند. این عبارات را حذف نکنید.
با این حال، برخی از مواردی که مشخص کردید، به هیچ عنوان قابلیت ترجمه ندارند. این موارد را حذف کنید. حذف این المانهای پیچیده، زمان و هزینه پروژه ترجمه را کاهش میدهد و کار شما را راحتتر میکند.
پس از سادهسازی متن، در صورت امکان از یک فرد نیتیو بخواهید تا در ترجمه متن به شما کمک کند. هیچکس نمیتواند بهاندازه یک فرد نیتیو مسائل فرهنگی و عبارات محاورهای را ترجمه کند.
با این وجود در صورت عدم دسترسی به افراد نیتیو، با جست و جو در اینترنت و کانالهای یوتیوب نیز اطلاعات خوبی دستگیرتان خواهد شد.
چالش شماره ۲: ترجمه کلماتی که چند معنی مختلف دارند
در زبان انگلیسی، بسیاری از کلمات بر اساس نحوه استفاده آنها در جمله، معانی مختلفی دارند. به عنوان مثال، واژه can میتواند به معنای کنسرو باشد یا نقش یک فعل کمکی را داشته باشد.
برخی کلمات نیز با وجود داشتن املا و تلفظ یکسان، معنای متفاوتی دارند. مانند break. این واژه، میتواند به معنای «شکستن» و «وقفه» باشد.
گروه دیگری از کلمات، تلفظ یکسان اما املای متفاوتی دارند. break و brake، grate و great جزء این دسته از کلمات هستند.
در زبان انگلیسی، صدها واژه اینچنینی وجود دارد که کار مترجمان را سخت میکند. در واقع ترجمه کلماتی که چند معنی دارند، پاشنه آشیل کار مترجمان به حساب میآیند. چراکه ترجمه نادرست این واژگان، به طور مستقیم صحت و کیفیت ترجمه را تحتالشعاع قرار میدهد.
راهکار: متن را بادقت بخوانید
تشخیص واژگانی که چند معنی متفاوت دارند، در گرو دقت و هوشیاری مترجم است. پیش از که دست به قلم شوید و ترجمه را روی کاغذ پیاده کنید، هر جمله یا پاراگراف را بادقت تا انتها بخوانید. بدین ترتیب مفهوم کلی متن را درک خواهید کرد. این کار، انتخاب معادل صحیح واژگان را برای شما آسانتر میکند.
به طور کلی ترجمه هر جمله را یک بار برای خودتان بخوانید. سپس به این فکر کنید که متن ترجمهشده، مفهوم درستی دارد یا عجیب به نظر میرسد؟ قطعا در صورت انتخاب نادرست معنی واژگان، متن عجیب به نظر میرسد و مفهوم را بهدرستی منتقل نمیکند. بنابراین بازخوانی متن، بهترین راهکاری است که برای مقابله با این چالش وجود دارد.
چالش شماره ۳: زمانبر بودن فرایند ترجمه
ترجمه متون تخصصی، به تمرکز و دقت زیادی نیاز دارد. از سوی دیگر، پس از چند ساعت کار بیوقفه، خواه ناخواه ذهن مترجم خسته میشود و تمرکز خود را از دست میدهد. طبیعتا این موضوع، کیفیت و خروجی کار مترجم را تحتالشعاع قرار میدهد.
تصور کنید که در حال انجام چند پروژه مهم و سنگین هستید و در اواسط کار، دچار بیانگیزگی و خستگی مفرط شدهاید! در این حالت، قطعا دچار اضطراب میشوید و شاهد نارضایتی مشتریان خواهید بود.
علاوه بر تمرکز و انرژی، ترجمه متون به صرف زمان مناسب و کافی نیاز دارد. روشن است که تنها زمانی قادر به ارائه ترجمهای روان، دقیق و اصولی خواهید بود که به اندازه کافی زمان بگذارید و حوصله به خرج دهید.
اما شما ترجمه را به عنوان راهی برای امرار معاش و کسب درآمد انتخاب کردهاید. بنابراین باید طوری برنامهریزی کنید که پروژههای زیادی بگیرید و مشتریان مختلفی پیدا کنید. اگر بهتازگی وارد بازار کار ترجمه شده باشید، احتمالا فکر میکنید که این موضوع با صرف دقت و زمان کافی برای ترجمه متون در تضاد است. حتی ممکن است نگران میزان درآمد خود باشید. این در حالی است که راهکارهای مختلفی برای مدیریت این چالش وجود دارد.
راهکار: برای ذخیره و دسترسی به پروژههای قبلی، از نرمافزارهای ترجمه کمک بگیرید
پس از تکمیل چند پروژه ترجمه، متوجه کلمات، عبارات و حتی جملات تکراری خواهید شد. در این حالت، احتمالا به این فکر میافتادید که برای پیدا کردن معادل مناسب، پروژههای قبلی را زیر و رو کنید.
این در حالی است که ممکن است به دلایل مختلفی به فایل پروژههای قبلی دسترسی نداشته باشید. حتی ممکن است تعداد پروژهها آنقدر زیاد باشند، که جست و جو در آنها، خود فرایندی زمانگیر باشد.
در چنین مواردی، نرمافزارهایی که قابلیت ذخیرهسازی و دسترسی آسان به عبارات و واژگان را دارند، به کمک شما میآیند. کافیست عبارات و واژگان تخصصی، اصطلاحات و به طور کلی موارد خاصی که با آنها برخورد میکنید را وارد نرمافزار کنید. بدین ترتیب، نیازی به جست و جوی مجدد و ترجمه این عبارات نخواهید داشت. translation memory، یکی از نرمافزارهایی است که به افزایش سرعت ترجمه و صرفهجویی در زمان کمک میکند.
استفاده از نرمافزارهای مترجمیار نیز ایده خوبی به نظر میرسد. این نرمافزارها در نسخههای آنلاین و آفلاین در دسترس هستند و مانند یک دستیار حرفهای، ترجمه متون را برای شما سادهتر میکنند.
چالش شماره ۴: مشکلات مربوط به قالببندی فایل مبدا و مقصد
یکی دیگر از مشکلات رایج مترجمان، مربوط به چیدمان و قالببندی فایل ترجمه است. حتما برای شما هم پیش آمده که ترجمه نهایی را در قالب یک فایل InDesign یا Word در اختیار مشتری قرار دهید و سپس متوجه شوید که تمام متن در سیستم مشتری بههمریخته و بهدرستی نمایش داده نمیشود.
به طور کلی موارد زیر میتوانند چنین مشکلاتی را به وجود بیاورند:
- عدم پشتیبانی سیستم کارفرما از فونتها و کاراکترهای سیستم مترجم
- وجود عناصر مختلف طراحی در فایل نهایی و بههمریختگی آنها در سیستم مشتری
- وجود جداول و تصاویر مختلف و عدم نمایش صحیح آنها
بسیاری از افرادی که ترجمه متون خود را برونسپاری میکنند، با محدودیت زمانی مواجه هستند. در نتیجه بروز چنین مشکلاتی، میتواند باعث کلافگی و نارضایتی این دسته از مشتریان شود.
البته تمام این مشکلات میتواند برای مترجم نیز به وجود بیاید. یعنی ممکن است فایل مبدا در سیستم مترجم بهدرستی اجرا نشود و روند کار وی را باکندی مواجه کند.
راهکار: در خصوص قالببندی فایل با کارفرما رایزنی کنید
خوشبختانه مدیریت این چالش نه تنها کار سختی نیست، بلکه آمادگی برای جلوگیری از آن چهرهای حرفهای از شما به نمایش میگذارد و باعث جلب نظر مشتری میشود. برای جلوگیری از بهمریختگی فایل نهایی در سیستم مشتری، یکی از راهکارهای زیر را انتخاب کنید:
- هنگام ثبت سفارش، از مشتری بخواهید تا فونت، سایز و سایر جزئیات قالب موردنظرش را در اختیار شما بگذارد. بدین ترتیب، میتوانید مطمئن باشید که مشکلی از بابت عدم پشتیبانی فونت در سیستم مشتری به وجود نخواهد آمد.
- فایل نهایی را در قالب PDF در اختیار مشتری قرار دهید. بدین ترتیب فرقی نمیکند که از چه فونتی استفاده کنید. قابلیتهای فایل PDF از جزئیات متن شما محافظت میکند و آن را در هر سیستمی به اجرا درمیآورد.
- برخی افراد هنوز از نسخههای قدیمی ورد استفاده میکنند. برخی دیگر نیز نسخههای جدید را ترجیح میدهند. نسخههای قدیمی، از نسخههای جدید پشتیبانی نمیکنند. اما نسخههای جدید از تمام نسخهها پشتیبانی میکنند.
بدین ترتیب، کافیست فایل نهایی را در نسخههای قدیمی تایپ و ارسال کنید. بدین ترتیب میتوانید مطمئن باشید که فایل شما بهدرستی را سیستم مقصد باز خواهد شد.
برای جلوگیری از بهمریختگی فایل مبدا نیز کافیست از مشتری بخواهید تا متن موردنظر خود را در قالب PDF تحویل دهد. سپس برای ویرایش متن یا استفاده از نرمافزارهای مترجمیار، از ابزارهای تبدیل PDF به WORD کمک بگیرید.
چالش شماره ۵: مشکلات شخصی
تمام مواردی که تا اینجا بررسی کردیم، به دانش، مهارتها و ابزار کار مترجم بستگی دارد. با این وجود، دسته دیگری از مشکلات، از زندگی شخصی مترجم ناشی میشود و بر بازدهی کار تاثیر منفی میگذارد.
به عنوان مثال، اغلب مترجمان به صورت دورکار فعالیت میکنند. در نتیجه در کنار ترجمه متون، کارهای شخصیشان را نیز انجام میدهد. همین ادغام زندگی شخصی و کاری، یکی از بزرگترین چالشهای شغل مترجمان است. در صورت عدم مدیریت این چالش، ممکن است هم از زندگی شخصی باز بمانید و هم سفارشها را با تاخیر و کیفیت پایین تحویل دهید.
رقابت با سایر مترجمان، قیمتگذاری و تبلیغات از دیگر موانعی هستند که میتواند روند کار مترجم را مختل کنند.
راهکار: خودتان را بشناسید
هیچ راهکار استاندارد و مشخصی برای مقابله با این چالش وجود ندارد. تنها راه حل این است که خودتان را بشناسید و کارها را اولویتبندی کنید. برای برنامهریزی صحیح و اولویتبندی کارها، به سوالات زیر پاسخ دهید:
- در طول روز چه کارهایی برای انجام دارم؟
تمام وظایف و مسئولیتهایی که بر عهده دارید (اعم از کاری و شخصی) را روی کاغذ بیاورید. هیچ کاری را از قلم نیندازید و حتی کارهای کوچک و کماهمیت، مثل آب دادن به گلها یا پرداخت قبض تلفن را نیز به حساب بیاورید.
لیستی که در مرحله قبل تهیه کردید را بر اساس اولویت مرتب کنید. بدین ترتیب کارهای ضروری و مهم، از کارهای غیرضروری و کماهمیتتر جدا خواهند شد.
- برای انجام هر یک از کارها چهقدر زمان نیاز دارم؟
سپس مقدار زمانی که برای انجام هر یک از کارها نیاز دارید، مشخص کنید. سعی کنید واقعبین و صادق باشید. چراکه هیچ چیز به اندازه اطلاعات واقعی، نمیتواند به برنامهریزی کمک کند.
- در کدام یک از ساعات شبانهروز بازدهی بیشتری دارم؟
همانطورکه گفته شد، ترجمه مقاله به تمرکز و دقت زیادی نیاز دارد. بنابراین، باید ساعاتی که بازدهی بیشتری دارید را به زندگی کاری خود اختصاص دهید.
- برای انجام کدام دسته از کارها میتوانم از کمک دیگران استفاده کنم؟
در صورت امکان برخی کارهای شخصی مثل خرید منزل یا آشپزی را به فرد دیگری محول کنید. بدین ترتیب زمان آزاد بیشتری خواهید داشت و پروژههای ترجمه را با آرامش بیشتری پیش خواهید برد.
نکته: فراموش نکنید که حتما زمانی را به استراحت و تجدید قوا اختصاص دهید. در غیر این صورت، پس از مدت زمان کوتاهی دچار افت انرژی و انگیزه خواهید شد.
اگر به تازگی به جمع مترجمان فریلنسر پیوستهاید و با تبلیغات، نحوه قیمتگذاری و روشهای پیشی گرفتن از رقبا آشنا نیستید، مطلب زیر را مطالعه کنید.
سخن پایانی
تمامی مشاغل با چالشها و معضلات مختلفی مواجه هستند و مترجمی نیز از این قاعده مستثنی نیست. در این مطلب، برخی از رایجترین و اساسیترین چالشهای مترجمان را بررسی کردیم و برای هر یک راهکاری منطقی پیشنهاد کردیم. امیدواریم تا مطالعه این مطلب، در پیشرفت شغلی شما موثر باشد.
بسیاری از مترجمان و نویسندگان مجرب در داخل و خارج کشور، به صورت دورکاری با ترجمیک فعالیت دارند. در صورت تمایل به همکاری با این موسسه، رزومه خود را به صفحه استخدام مترجم ارسال کنید.
افزایش حقوقها از چه زمانی اجرایی میشود؟
عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس با اشاره به روند بررسی لایحه متناسبسازی حقوقها گفت: گزارشات کمیسیون امروز جمع بندی میشود تا بتوانیم گزارش نهایی را ۲۴ مهر به صحن مجلس ارائه کنیم.
در جلسه علنی روز یکشنبه ۱۷ مهر مجلس شورای اسلامی، دو فوریت لایحه متناسبسازی حقوق کارکنان دولت و بازنشستگان کشوری و لشکری با ۲۲۴ رای موافق، ۷ رای مخالف و ۲ رای ممتنع از مجموع ۲۴۷ نماینده حاضر در مجلس تصویب شد.
بر همین اساس جهت اطلاع از آخرین روند رسیدگی و بررسی این لایحه در کمیسیون برنامه و بودجه مجلس که کمیسیون تخصصی این موضوع به شمار میرود، به سراغ جعفر قادری از اعضای این کمیسیون رفتیم.
قادری در مورد آخرین وضعیت بررسی لایحه متناسبسازی حقوق کارکنان و بازنشستگان کشوری و لشکری در کمیسیون برنامه و بودجه مجلس اظهار کرد: این لایحه روز دوشنبه ۱۸ مهر به کمیسیون برنامه و بودجه ارجاع شد. ما همان روز در دو نوبت صبح و عصر جلساتی را برای بررسی لایحه داشتیم.
وی افزود: با توجه به اینکه این لایحه چند محور عمده از جمله شاغلین، بازنشستگان و افراد تحت پوشش کمیته امداد را داشت، بر همین اساس سه کمیته در کمیسیون برنامه و بودجه تشکیل شد و این کمیتهها بررسیهای خود را انجام دادند.
عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس خاطر نشان کرد: روز سه شنبه ۱۹ مهر هم در چه زمانی می توانم تجارت کنم؟ ساعات ۱۰ الی ۱۲ و ۱۴الی ۱۷ و همچنین ۱۸ الی ۲۱:۳۰ جلسات ما ادامه داشت و روز بعد آن هم دوستان ما در کمیسیون برنامه و بودجه جلسات خود را ادامه دادند و انشاءالله گزارشات کمیسیون روز شنبه ۲۳ مهر جمع بندی میشود تا بتوانیم گزارش نهایی را روز یکشنبه ۲۴ مهر به صحن مجلس ارائه کنیم.
قادری درباره روند کار قانونی تا اعمال افزایش حقوقها و اینکه افزایش حقوقها چه زمانی می توانم تجارت کنم؟ چه زمانی اعمال می شود؟ گفت: در اینجا دو نگاه وجود دارد؛ ترجیحاً اگر اعمال افزایش حقوقها را از شهریور ماه لحاظ کنیم، خیلی مناسبتر است؛ منتهی از آن سو سقف منابعی داریم که اگر بخواهیم با این سقف منابع افزایش حقوق داشته باشیم ممکن است نتوانیم شروع این قانون را از شهریور ما لحاظ کنیم و امکان دارد به ناچار این افزایش حقوقها را یک ماه عقب بیاندازیم.
وی افزود: اگر بخواهیم منابعی را اضافه کنیم، هم در تامین منابع به مشکل خواهیم خورد و هم با اصل ۷۵ قانون اساسی مغایر است و طبیعتاً دولت به شورای نگهبان رفته و اعتراض میکند و شورای نگهبان نیز مصوبات مجلس را بر میگرداند.
عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس در پایان گفت: حالا اینکه شروع افزایش حقوقها از شهریور باشد یا مهر، باید ببینیم که چگونه میتوانیم منابع این موضوع را تامین کنیم.
دیدگاه شما