چگونه یک استراتژی معاملاتی درست طراحی کنیم و موفق شویم؟
هزاران نفر در بازار بورس در حال فعالیت هستند و روزانه میلیاردها تومان سرمایه در این بازار رد و بدل میشود. افراد بسیار زیادی در این معاملات به شکل مداوم سود میکنند و این در حالی است که هزاران نفر نیز پس از ضررهای پشت سر هم از این بازار دلسرد و در نهایت خارج میشوند. این افراد با از دست دادن سرمایه از این بازار میروند و هرگز به آن بازنمیگردند. آیا تا به حال از خود پرسیدهاید که تفاوت این دو دسته از افراد در چیست؟ برخی شاید آن را به شانس نسبت بدهند و برخی دیگر علت آن را موفقیت گروه اول در تحلیل بازار میدانند. با این حال همه دلایل زیر چتر یک مفهوم کلی قرار میگیرند و آن هم استراتژی معاملاتی بورس است.
به طور کلی استراتژی معاملاتی بسیاری از فرآیندهای شما را در بر میگیرد و به نوعی هر آن چه که در بورس انجام میدهد، به استراتژی های معاملاتی مربوط است. اگر شما نیز قصد ورود به بازار را دارید و یا در آن خرید و فروش میکنید ولی از این مفهوم باخبر نیستید، تا پایان این مطلب همراه ما باشید. ما قصد داریم مروری بر استراتژی در بورس داشته باشیم تا بتوانید راه خود را در این بازار پیدا کنید.
استراتژی معاملاتی چیست؟
معامله اقدام به خرید و فروش در یک ابزار مالی است. اگر بتوانید به طور صحیح در این بازار عمل کنید، بهره گیری چگونه اهداف معاملاتی تعیین کنیم؟ از نوسانات کوچک قیمت میتواند پر سود باشد. اما این مسئله میتواند یک بازی خطرناک برای تازه واردان یا هر کسی باشد که به یک استراتژی فکر نشده پایبند باشد. معامله گری و مدیریت ریسک در بورس در صورت تدوین استراتژی معاملاتی کار چندان دشواری نیست.
استراتژی های معاملاتی به مجموعه فعالیتهایی گفته میشوند که با فکر و تحلیل تدوین شدهاند و وضعیت آینده شما در بازار را مشخص میکنند. وقتی که شما استراتژی بورس خود را درست تدوین کرده باشید، مدیریت ریسک چگونه اهداف معاملاتی تعیین کنیم؟ و سرمایه کار آسانی است و برای هر اتفاقی در بازار آماده هستید. در واقع استراتژی نوعی آمادگی برای حرکت هدفمند در چهارچوب بازار است.
اصول پایه طراحی یک استراتژی معاملاتی مخصوص بازارهای سرمایهگذاری ایران
همانطور که میدانید، بازار بورس ایران ویژگیهای خاصی دارد. تعداد شرکتهای بزرگ سودده کم هستند، اطلاعات به صورت طبقه بندی شده به میزان فراوان وجود ندارد و نوسانات قیمت زیاد هستند. با این حال شما میتواند با دانش نسبت به اصول پایه طراحی یک استراتژی و ترکیب آن با مسائلی چون روانشناسی معامله گری، روانشناسی کندل ها، تحلیلهای بنیادی و چندین دانش دیگر، به یک سری استراتژی مفید دست پیدا کنید و مدیریت سرمایه در بورس را به خوبی انجام بدهید که همان هدف نهایی تدوین استراتژی است.
1-جمعآوری اطلاعات از گزینه سرمایهگذاری مورد نظر
اولین گام اساسی در تدوین استراتژی معاملاتی جمع آوری اطلاعات در مورد سهام شرکتهایی است که قرار است روی آن سرمایه گذاری کنید. این اطلاعات ممکن است در هر جایی باشند. شما باید هیچ اطلاعاتی را نادیده نگیرید و کوچکترین جزئیات را در نظر بگیرید. اطلاعات مربوط به بازار بورس و یا شرکتهای خاص را میتوانید از اخبار تلویزیونی، افراد نزدیک به اتفاقات کانونی بازار، سایتهای نزدیک به بازار بورس و یا گزارشهای طبقه بندی هفتگی و روزانه سازمان بورس اوراق بهادار دریافت کنید. باید بدانید که اهمیت اطلاعات برای تدوین استراتژی بسیار مهم است و زیربنای هر استراتژی داشتن دانش و آگاهی در مورد آن است.
2-تحلیل و پردازش اطلاعات
پس از این که توانستید این اطلاعات را به خوبی از منابع مختلف جمع آوری کنید، تحلیل و پردازش آن گام بعدی شما برای رسیدن به یک استراتژی در سیستم معاملاتی است. نقش تحلیل و آموزشهای گذرانده شده توسط شما (مانند آموزش مدیریت سرمایه، آموزش معامله گری و غیره) در این بخش بسیار مهم است. این جا همان جایی است که شما باید از دانش خود استفاده کنید تا از دل مجموعه فراوانی از اطلاعات، آن چیزی را که برای شما مهم است را بیرون بکشید.
3-خروجی اطلاعات و تصمیم گیری
پس از این که اطلاعات توسط شما پردازش شدند و توانستید اطلاعات موردنیاز را بیرون بکشید، باید تصمیم گیری نهایی خود را انجام بدهید. این تصمیم نهایی همان استراتژی معاملاتی شما در بازار خواهد بود.
دو نکته بسیار مهم برای طراحی یک استراتژی معاملاتی
1-تعهد به استراتژی
بازار بورس بازاری است که همه در آن ضرر میکنند ولی این که به چه مقداری ضرر میکنید مهم است. ممکن است شما به صورت مقطعی ضرر کمی کنید ولی پس از آن به یک سود هنگفت دست پیدا کنید. این کار با داشتن ثبات و تعهد به استراتژی ممکن است. اگر درک درستی نسبت به روانشناسی بازار بورس داشته باشید، خواهید دانست که تعهد به استراتژی و دوری از حرکات هیجانی و بیمنطق در بازار میتواند شما را از دل بحرانها به سلامت عبور دهد.
2-سادگی استراتژی
نیاز نیست که استراتژی خود را آن قدر پیچیده کنید که وقت زیادی را صرف فهم تطابق آن با وضعیت خود در بازار کنید. این کار احتمال خطای شما را نیز بالا خواهد برد. یک استراتژی معاملاتی ساده هم به شرط این که مبتنی بر اطلاعات صحیح و تحلیل درست باشد، میتواند برای شما سودآوری زیادی به همراه داشته باشد.
چگونه یک استراتژی معاملاتی موفق تدوین کنیم؟
حال که اصول اساسی استراتژیهای معاملاتی را مورد بررسی قرار دادیم، خواهیم دید که چگونه میتوان استراتژی معاملاتی درستی ایجاد کرد.
1-ایجاد یک چارچوب ذهنی حرفه ای
ذهنیت، تفاوتی اساسی بین افراد موفق و افراد شکست خورده در بازار بورس است. افراد حرفهای معتقد هستند که استراتژی آنها بر اساس تحلیل و منطق است و میتوانند در بازار بورس موفق شوند. این افراد به خود اطمینان دارند و با حوادث مقطعی در بازار بورس تحت تاثیر احساسات قرار نمیگیرند.
2-انتخاب سبک معاملاتی بر اساس چارچوب زمانی
چهارچوب و بازه زمانی یکی از مفاهیم بسیار مهم در بازار بورس است. در واقع هر استراتژی معاملاتی در چهارچوب یک بازه زمانی تعریف میشود که بستگی به نظر و تحلیل شخصی فرد حاضر در بازار دارد. به عنوان مثال برخی از افراد تصمیم میگیرند که روی بازههای زمانی کوتاه مدت فعالیت خود را پیش ببرند و از نوسانات کوتاه مدت قیمت استفاده کنند. در عین حال برخی دیگر از افراد علاقمند به اجرای استراتژیهای بلندمدت برای سوددهی هستند.
3-توانایی یافتن شاخص های مناسب جهت شناسایی یک روند
شاخصهای زیادی هستند که در بازار با افت قیمت ناگهانی مواجه میشوند و ضررهای زیادی به افراد حاضر در بازار میزنند. عکس این شرایط نیز وجود دارد و گاها برخی از شاخصها به طور ناگهانی دچار رشد میشوند. تشخیص شاخصهای مناسب سودده برای خرید و ضررده برای فروش، یکی از هنرهای افراد حاضر در بازار است که فقط با داشتن دانش و آگاهی نسبت به تحلیل تکنیکال و بنیادی ممکن است.
4-بررسی نقاط ورود و خروج یک سهم
نقاط ورود و خروج یکی از مهمترین فعالیتهایی است که باید در یک استراتژی معاملاتی مورد بررسی قرار بگیرد. شناسایی نقاط ورود به بازار باعث خواهد شد که به راحتی سود آوری کنید و توانایی یافتن نقاط خروج مناسب باعث خواهد شد که شما از ضرر جلوگیری کنید.
5-تعیین از پیش تعیین شده حد سود و ضرر
وقتی که شما درک درستی نسبت به حد سود و ضرر داشته باشید، به سادگی میتوانید بفهمید که وضعیت شما در بازار به چه شکلی است. مثلا اگر میزان ضرر شما نسبت به حد از پیش تعیین شده بیشتر باشد، میتوانید تشخیص بدهید که وضعیت شما در بازار خطرناک است و باید سریعا از بازار خارج شوید. وقتی که میزان ضرر شما بسیار کمتر از حد از پیش تعیین شده باشد، میتوانید به اجرای استراتژی بلند مدت خود ادامه بدهید.
6-آزمودن استراتژی معاملاتی و تحلیل بازخورد آن
هر کسی ممکن است در طراحی و تدوین استراتژی معاملاتی خود دچار اشتباه شود. به همین دلیل باید آن را مورد آزمایش قرار بدهید و با سهام کم آن را اجرا کنید (تا در صورت ضرر، سرمایه شما از دست نرود). پس از این که استراتژی معاملاتی را مورد بررسی قرار دادید، میتوانید مطمئن شوید که استراتژی شما به خوبی عمل میکند یا خیر.
7-تعهد به استراتژی معاملاتی
تدوین استراتژی و اجرای آن پایان راه نیست. شما باید به استراتژی خود متعهد باشید. بازار بورس، بازاری پرنوسان است. اگر با نوسانات کوچک بخواهید استراتژی خود را کنار بگذارید، هرگز در این بازار موفق نخواهید شد. شما باید به خوبی نوسانات کوچک را از نوسانات بزرگ تشخیص بدهید و در نوسانات کوچک بازار به استراتژی خود متعهد باشید.
نکات پایانی
در این مطلب نگاهی به استراتژی معاملاتی انداختیم و دیدیم که چگونه میتوان استراتژی معاملاتی سودمندی را پیاده سازی کرد. ورود به بازار بورس بدون داشتن درک درستی در مورد استراتژی معاملاتی میتواند برای شما خطرآفرین باشد و در مدت چند ساعت تمام سرمایه خود را از دست بدهید. در صورتی که هنوز به این امر مسلط نیستید، دست نگه دارید و وارد بازار بورس نشوید. سعی کنید از متخصصان این حوزه کمک بگیرید و فرآیند آموزش بورس خود را با استفاده از منابع معتبری مثل سایت اقتصاد بیدار تکمیل کنید تا بتوانید استراتژیهای بهتری را تدوین و اجرا کنید.
مراحل و اهداف اصلی مذاکره
حیدر مستخدمینحسینی*
اگر از شما بپرسند مهمترین اهداف مذاکره چیست، شما چگونه پاسخ میدهید؟ هدفهای ازپیشتعیینشده چه تاثیری در برگزاری یک مذاکره موفق دارد؟ قطعا پایان نتیجهبخش میتواند اصلیترین هدف همه مذاکرهکنندگان باشد با این حال فاکتورهای دیگری وجود دارد که باعث میشود یک مذاکره هدفمند شکل بگیرد و هر دو طرف راضی از جلسه خارج شوند. اما برای حصول چنین نتیجهای باید نسبت به مراحل اصلی یک مذاکره آگاهی کامل داشته باشیم. مرحله اول آماده شدن و برنامهریزی است. هر یک از طرفین باید اطلاعاتی درباره سابقه مذاکره، رفتار، تعاملها و توافقهای پیشین به ویژه در مذاکره میان مدیریت و کارکنان انتظارات و ترجیحات طرف مقابل به دست آورند و خواستههای اعضای گروه را درباره کم و کیف توافق جدید بدانند و طرفین اطلاعاتی درباره رقبای خود به دست آورند تا در تعیین انتظارات واقعی آنان کمک کند و همچنین بهترین راهحل خود و طرف مقابل را مشخص کنند. بهترین راهحل خود و طرف مقابل را برای توافق در مذاکره مشخص کنید.مرحله دوم تعریف قواعد اصلی است. پس از برنامهریزی و تدوین استراتژی باید به تعریف قواعد با طرف مقابل پرداخت؛ مثلا: چه کسی کار مذاکره را انجام خواهد داد؟ مذاکره در کجا انجام میشود؟ در صورت لزوم چه محدودیت زمانی برای مذاکره انجام خواهد شد؟ مذاکره به چه مسائلی محدود خواهد بود؟ مرحله سوم توضیح و توجیه است. هنگامی که مواضع اولیه طرفین با یکدیگر مبادله شد طرفین مذاکره به توضیح، شرح و بسط، حمایت و توجیه خواستههای اصلی خود خواهند پرداخت. این فرصتی برای آموزش دادن و مطلع کردن یکدیگر درباره برخی مسائل است. از قبیل اینکه چرا برای شما اهمیت دارند؟ چرا هر یک از شما به این خواستههای اولیه دست یافتهاید؟ ایجاد نقطهای که ممکن است بخواهید طرف دیگر را با هرگونه مستنداتی که به تایید موضع شما کمک میکند آشنا کنید.
مرحله چهارم نیز چانهزنی و حل مسائل است. جوهره فرآیند مذاکره، داد و ستد است که عملی برای دستیابی به یک توافق را تشکیل میدهد. در اینجاست که بدون تردید لازم است امتیازاتی از سوی هر دو طرف مذاکره واگذار شود. مرحله پنجم اتمام مذاکرات و اجراست. آخرین گام در فرآیند مذاکره تدوین توافقنامهای است که مورد مذاکره قرار گرفته و تدوین کلیه رویههایی است که برای اجرای آن، نظارت بر آن لازم است. در مذاکرات مهم مانند مذاکرات کارگران و مدیریت، چانهزنی بر سر شرایط اجاره نیازمند تعیین دقیق و موشکافانه جزئیات توافق در یک قرارداد رسمی است، اما در اغلب موارد اتمام فرآیند مذاکرات چیزی رسمیتر از فشردن دست یکدیگر نیست.مذاکرهکنندگان همچنین میکوشند طبق چانهزنی یعنی فاصلهای را که طرفین مذاکره میتوانند در آن فاصله به توافق برسند شناسایی کنند. در ضمن هریک از طرفین نقطه مقاومتی دارند که بیانگر حداقل نتیجه مورد انتظار است. یعنی با نقطهای کمتر از آن، مذاکره بر هم خواهد خورد. فاصله بین این دو نقطه طیف تمایل هر یک از طرفین را نشان میدهد و اگر این طیفها با هم تداخل داشته باشند طیف توافق به وجود میآید که در آن هر یک از طرفین مذاکره تا حدودی به خواسته خود میرسند. هنگامی که طرفین به مذاکره توزیعی میپردازند هریک از طرفین میکوشد طرف مقابل را به نقطه هدف خود برساند یا تا حد ممکن به آن نقطه نزدیک کند. یکی از فنون متداول در این مرحله متقاعدسازی طرف مقابل به این امر است که رسیدن به نقطه هدف او غیرممکن است و معقول آن است که در نقطهای نزدیک به هدف شما توافق صورت پذیرد. نشان دهید که هدف او غیرواقعی است. در حالی که هدف شما واقعی است، سعی کنید که نسبت به شما احساس سخاوتمندی پیدا کند، بدین ترتیب نتیجهای نزدیک به هدف شما را بپذیرد.
برنامهریزی برای مذاکره، از جمله مراحل مهمی است که متاسفانه اکثر مذاکرهکنندگان به دلیل تنشهای زیادی که بر مذاکرات حاکم است، آن را فراموش کرده و مستقیما و بدون آمادگی قبلی وارد فرآیند مذاکره میشوند. اگرچه این مرحله کمی زمانبر و خستهکننده است، اما این ویژگیها به هیچوجه از اهمیت آن نمیکاهند. مذاکرهکنندهای که برای مذاکره، برنامهریزی نکرده یا برنامهریزی ضعیفی انجام داده، در طول مذاکره با مشکلات متعددی مواجه میشود. زمانی که طرف مقابل پیشنهادهایی را روی میز میگذارد، نمیتواند به سرعت در مورد ارزش این پیشنهادها قضاوت کند. برای چنین مذاکرهکنندگانی، بسیار پیش میآید که در مذاکرهای به توافق دست مییابند، اما در بررسیهای بعدی متوجه میشوند که توافق انجامشده، همه خواستههای آنها را تامین نکرده است. زمانی که طرف مقابل پیشنهاد مناسبی را مطرح میکند مذاکرهکننده بیش از حد تردید و تاخیر از خود نشان میدهد، به گونهای که طرف مقابل، طاقت خود را برای ادامه مذاکره از دست داده و یا پیشنهاد خود را اصلاح میکند. مذاکرهکنندهای که برای مذاکره برنامهریزی کافی انجام نداده، نمیتواند نقاط قوت و ضعف مواضع خود و نیز قوت و ضعف مواقع طرف مقابل را به خوبی کشف و تحلیل کند. در چنین شرایطی، توجیه طرف مقابل برای پذیرفتن مواضع اتخاذ شده کار سادهای نخواهد بود.فرآیند تبادل امتیازات در مذاکره، فرآیندی بسیار مهم است که معمولا در مدت زمان نسبتا کوتاهی انجام میشود. مذاکرهکنندگانی که از قبل برای این شرایط آمادگی کامل کسب نکرده باشند، دچار سردرگمی شده و نمیتوانند در فضای حاکم بر جلسه مذاکره، با دقت و سرعت مناسب در مورد فرآیند تبادل امتیازات تصمیم بگیرند. با توجه به اینکه بخش قابلتوجهی از فعالیت ذهنی مذاکرهکننده در طول مدت مذاکره به تحلیل مواضع و پیشنهادهای مطرح شده اختصاص مییابد، کمتر میتوان انتظار داشت که همزمان ترفندها و توصیههای دیگر ذکر شده در خصوص مذاکره به درستی و در زمان مناسب به کار گرفته شود. شنیدن حرفهای جدید که قبلا احتمال مطرح شدن آن طی مذاکره پیشبینی نشده است گاهی باعث از دست دادن اعتمادبهنفس مذاکرهکننده و در نتیجه عدم حصول موفقیت خواهد شد. در زمان برنامهریزی مذاکرهکنندگان موفق در مقایسه با مذاکرهکنندگان متوسط گزینههای بیشتری را طراحی و بررسی میکنند، بیشتر در پی یافتن زمینههای مشترک هستند، زمان بیشتری را صرف جنبههای بلندمدت مذاکره میکنند، در مورد هر یک از پارامترها و موضوعات مورد مذاکره به جای تعیین یک نقطه خاص، محدودهای از گزینههای قابل قبول را تعیین میکنند و به جای اینکه بگویند من این کالا را به قیمت خواهم فروخت میگویند من برای قیمتگذاری این کالا، محدوده … تا… را مدنظر دارم.
البته باید توجه داشت که مراحل مذاکره الزاما یکی پس از دیگری انجام نمیشوند، گاه در مراحل چگونه اهداف معاملاتی تعیین کنیم؟ پایانی مذاکره شرایطی پیش میآید که مذاکرهکننده مجبور میشود به نخستین مراحل مذاکره بازگردد. نخستین گام در طراحی و برنامهریزی یک مذاکره تعیین اهداف است. مذاکرهکننده باید هدفهای خود را پیشبینی کرده و روشهایی برای دستیابی به هریک از این اهداف را طراحی و برنامهریزی کند. اهداف مورد توجه در یک مذاکره را میتوان به این شکل تقسیمبندی کرد: اهداف مادی (نظیر خرید کالا با قیمت پایینتر، زمان تحویل سریعتر و…)، اهداف نامشهود (نظیر حس برنده شدن دفاع از شهرت و آبروی شرکت)، اهداف رویهای (مانند تمایل به روند دموکراتیک و انجام رایگیری در مذاکره، رعایت نظم و ترتیب در جلسه مذاکره، ایجاد حس حل و فصل منصفانه تعارض برای همه طرفین درگیر). مذاکرهکننده باید این اهداف را به طور مشخص و روشن تعریف کند. پس از تعریف هدفها، باید آنها را به صورت مرتب فهرستبندی و اولویتبندی کرد. همچنین ممکن است در صورت پیچیده بودن موضوع مذاکره، اهداف، دستهبندی شده و به صورت چند بسته پیشنهادی، مورد توجه قرار گیرند.
در تعیین اهداف به نکاتی که در ادامه میآید توجه داشته باشید:
اهداف با آرزوها فرق دارند. همه ما آرزوهای زیادی داریم که علاقهمندیم روزی به واقعیت بپیوندند. اما زمانی که از اهداف صحبت میکنیم، باید واقعگرا بوده و چیزی را به عنوان هدف تعیین کنیم که واقعا دستیابی به آن امکانپذیر است. در غیراین صورت به احتمال زیاد مذاکره به بنبست منتهی خواهد شد.
اهداف ما و اهداف طرف مقابل به یکدیگر مرتبط هستند و از تعامل بین این اهداف و وجود همین ارتباط است که موضوعاتی برای مذاکره شکل میگیرد. شما تمایل دارید یک خودرو را به قیمت هشتاد میلیون تومان بخرید، طرف مقابل تمایل دارد خودرو را به قیمت نود میلیون تومان بفروشد. پس یک تعارض وجود دارد که موضوع آن، توافق بر سر قیمت خودرو است. در یک طرف این تعارض، قیمت هدف شما و در طرف دیگر، قیمت هدف فرد مقابل قرار دارد. مذاکره انجام میشود تا نقطه تلافی خواستههای دو طرف مشخص شود. اگر اهداف و خواستههای دو طرف اختلاف نداشته باشند، به مذاکره نیازی نخواهد بود.
برای اهداف حد و حدودی وجود دارد. تجاوز از آن حد و حدود، شما یا طرف مقابل را مجبور به ترک مذاکره خواهد کرد. بنابراین، همیشه بکوشید اهداف خود را در چارچوب حد و حدودی منطقی و شرایط تحصیل شده از جانب محیط، تعریف کنید.اهداف باید مشخص و قابل اندازهگیری باشند. اهدافی نظیر خرید خودرو به پایینترین قیمت ممکن یا گرفتن نوعی از وام که اقساط آن از درآمد ماهانه ما کمتر باشد، اهداف خوبی نیستند. اهداف مشخص و قابل اندازهگیری را سادهتر میتوان تعقیب کرد. ضمن اینکه انتقال آنها به طرف مقابل راحتتر انجام میشود. اگر اهداف مذاکره را به صورتی مشخص و قابل اندازهگیری تعریف نکنید، درک اینکه آیا پیشنهاد طرف مقابل میتواند این اهداف را تامین کند یا خیر کار دشواری است. البته بدیهی است که در کنار اهداف مذاکره، برخی اهداف نامشهود و اهداف رویهای نیز وجود دارند. کسی که میخواهد خودروی خود را به همکارش بفروشد، ممکن است مهمترین هدف خود را جلب رضایت او و دوستی و ارتباط بلندمدت بداند، همچنین همکار وی که میخواهد ماشین را خریداری کند، ممکن است در مورد رویه مذاکره نظر خاصی داشته باشد. مثلا (مستقل از اینکه در نهایت ماشین با چه قیمتی معامله خواهد شد) علاقهمند باشد ماشین را به جایگاه معاملات خودرو نشان دهد، تا اطمینان حاصل کند که این معامله به زیان هیچیک از طرفین نخواهد بود.درک منافع دیگران به همان اندازه درک و مشخص کردن منافع خودمان اهمیت دارد. حصول این درک بسیار سختتر از اذعان داشتن به لزوم آن است. یک روش مطلوب این است که خود را به جای طرف مقابل گذاشته و در برابر مواضع آنها از خود بپرسیم از اتخاذ این موضع چه نتایجی را انتظار دارند. حتی میتوان از خود ایشان پرسید که هدفشان چیست. آن گاه باید از خود و حتی از آنان، پیرسیم که چرا نظر ما را قبول ندارند. بدانیم که چه منافعی سد راه آنان برای اتخاذ تصمیمی است که از نظر ما راهحل مناسبی است. برای تغییر نظر دیگران، ابتدا باید نظر فعلی آنان را خوب دریابیم. در کل این جریان را نباید فراموش کنیم که با یک انتخاب بشری طرفیم و نباید انتظار داشته باشیم که همه نتیجهگیریها دقیق و سنجیده باشد. مذاکرهکنندگان، چه خود ذینفع باشند و چه نماینده سازمانی باشند دارای منافع و محدودیتهای متعددی هستند که باید همه آنها را به تفکیک در نظر گرفت. نمیتوانیم تمام کسانی را که روبهروی ما نشستهاند دارای منافع یکسان بدانیم و تصور کنیم منافع و خواستههای آنان همانی است که ما داریم. درک منافع یک مذاکرهکننده، یعنی درک انواع گوناگونی از منافع متعدد که باید در نظر گرفته شود. نیازهای اساسی انسان، قدرتمندترین منافع و خواستهها هستند. امنیت رفاه اقتصادی، احساس تعلق خاطر، استقلال و ادامه حیات نیازهایی هستند که اغلب در مذاکرات از نظر پنهان میمانند. اما حتی در مذاکراتی که برای رسیدن به توافقی بر سر یک رقم مالی است، نباید این منافع اساسی را از نظر دور داشت. اگر بتوان این نیازها را برآورده کرد نه تنها حصول توافق آسان میشود امکان رعایت آن از طرف مقابل را هم افزایش میدهیم. تهیه فهرستی از منافع دیگران سه فایده دارد. اول اینکه منافع مزبور را به خاطر خواهیم داشت. دوم اینکه کیفیت ارزیابی خود را از اطلاعات جدید بهبود میبخشیم و آخر اینکه افکار جدیدی برای تحقق آن منافع در ذهن خود ایجاد میکنیم.
در مجموع باید گفت توجه به مراحل مذاکره و تعیین اهداف به طرفین اجازه میدهد چارچوبهای خود را برای یکدیگر مشخص کنند. بنابراین در طول بحث اگر مذاکرهکننده بودید یا طرف مقابل، اهداف خود را بدون شک و تردید بیان کنید و روی اینکه دیگران در مورد شما یا هدفتان چه فکری میکنند تمرکز نکنید. داشتن برنامهریزی دقیق و درست قبل از مذاکره امکان پیادهسازی توافق دوطرفه و مذاکره برد ـ برد را برای شما آسانتر خواهد کرد.
* اقتصاددان و سردبیر مجله انجمن مدیریت ایران
- کارگزاری سرمایه و دانش
- دکترحیدر مستخدمین حسینی
نسیم سوران- یک سال از آغاز به کار دولت سیزدهم گذشت؛ دولتی که هرچند وعده تغییر ریل اقتصادی را میداد .
پس انداز و سرمایه گذاری در این مقاله به این موضوع می پردازیم که راه های سرمایه گذاری کوتاه مدت و بلند مدت چیست؟ همچنین در پایان این یادداشت نیز اندکی با فرآیند بورس آشنا می شویم و خواهیم توانست :
طبق نظر موسسه مالی اجناس و کالاها در طول زمان به دلیل وجود تورم گران تر می شوند. مردم برای گریز از تورم و عبور از آن پول هایشان را زیر فرش یا بالش پس انداز نمی کنند، آنها وقتی تصمیم به پس انداز میگیرند، گزینههای منطقی پیش رو دارند، و باید آنها را با یکدیگر مقایسه کرد.
تعیین هدف و برنامه پس انداز
مردم برای موفقیت در پس انداز، باید اهداف شان را تعیین کنند، تا بتوانند چیزهایی را که بیشتر نیاز دارند، در اولویت قرار دهند کسانی که به اهداف خود پایبند می مانند، هم به آنچه خواسته اند میرسند هم احساس موفقیت دارند.
بعضی از اهداف به سرعت قابل دستیابی اند، ولی بعضی از اهداف زمان طولانی تری نیاز دارند. معمولاً اهداف پس انداز را در دوره های کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت تعیین میکنند.
پس انداز کردن برای آینده به معنی از دست دادن فرصت خرج کردن در زمان حال است. یعنی برای رسیدن به اهداف آینده، باید از بعضی خریدهای تان در زمان حال صرف نظر کنید، آن چیزهایی که شما را رها میکنید و از آنها صرف نظر می کنید، هزینه فرصت انتخاب شماست.
روشهای پس انداز و سرمایه گذاری
۱. سپرده گذاری در بانک
۱. سپرده گذاری در بانک:
یک گزینه برای سرمایه گذاری پس انداز ها، سپرده گذاری در بانک است، بانکها دو نوع حساب سرمایه گذاری دارند که اندکی با هم متفاوت است. حسابهای سپرده سرمایه گذاری کوتاه مدت و سپرده سرمایه گذاری بلند مدت. بانکها با مبالغی که در هر دو نوع حساب سپرده جمع میشود، در طرح های سودآور اقتصادی از طرف سپرده گذاران شرکت می کنند، سهم آنها را از سود را به اصل سپرده شان میافزایند.
تفاوت حساب های سرمایه گذاری کوتاه مدت و بلند مدت در میزان سود پرداختی آنها و برخی شرایط دیگر است. در سپرده های سرمایه گذاری کوتاه مدت واریز به حساب و برداشت از آن آزاد است و بانک در هر ماه به مانده موجودی حساب سود پرداخت می کند، اما در سپردههای سرمایهگذاری بلند مدت امکان برداشت از حساب تا پایان دوره سرمایهگذاری وجود ندارد، در صورت برداشت از حساب مقداری از سودی که بانک در ابتدا تعهد کرده است را پرداخت نمی کند و به نوعی مشتری را جریمه می کند.
در حسابهای سرمایهگذاری بلند مدت لازم است مقدار مشخصی پول برای مدت معینی در بانک سپرده شود. دوره زمانی این حسابها از ۶ ماه تا چندین سال است و نرخ سود آن ها در دوره زمانی معین شده تغییر نخواهد کرد. در این حساب ها هر چقدر زمان طولانی تری پول سپرده گذاری شود، سود بیشتری هم به آن تعلق می گیرد. فقط توجه کنید که شما پول را قبل از زمان توافق یا سررسید برداشت کنید، مقداری از سود تعیین شده را از دست میدهید. برخی از بانکها به سپرده های پس انداز سودی نمی دهند، بلکه به ازای مدت زمان سرمایه گذاری، برای مشتری امتیاز دریافت وام در نظر میگیرند، به طوری که مقدار وام و دوره بازپرداخت آن تابع مقدار سپرده و مدت زمان سپرده گذاری است. به این بانکها، بانکهای قرض الحسنه گفته میشود.
گزینه دیگر برای سرمایه گذاری، خرید سهام شرکتهای مختلف است. خرید سهام نوعی شریک شدن در مالکیت یک شرکت است. با خرید سهام در داشتن یک شرکت با دیگران شریک میشویم و در این صورت سود شرکت به نسبت سهم مان به ما تعلق میگیرد و البته اگر شرکت متحمل ضرر هم بشود، در آن شریکیم!
در صورتی که شرکت دارای مدیران لایق و توانمند باشد و مردم به عملکرد آنها اطمینان پیدا کنند، سرمایه های اندک خود را که به تنهایی نمیتوانند کاری انجام دهند، در اختیار آنها قرار می دهند، به این ترتیب هم مشکل کمبود سرمایه شرکت حل میشود و هم درآمد دیگری به مردم اضافه میشود وسطح تولید در کشور افزایش می یابد.
لازم است توجه کنیم که سهام داری معمولاً در خرید و فروش فرآیندی دارد که اجازه نمی دهد با پس اندازهای اندک وارد آن شویم و در کوتاهمدت بلافاصله بتوانیم آن را بفروشیم. ولی می توان پس انداز های بزرگتر را برای میان مدت یا بلند مدت وارد این نوع سرمایه گذاری کرد. سود سرمایه گذاری در سهام معمولاً از سپرده گذاری بلند مدت در بانک هم بیشتر است؛ اما قطعی نیست.
قیمت سهام چگونه تغییر می کند؟
سهام دو قیمت دارد: قیمت اولیه و ثانویه. به قیمت اولیه که شرکت برای بار اول میفروشد، قیمت اسمی میگویند و قیمت ثانویه قیمت بازاری است که صاحب سهام در تالار بورس اوراق بهادار در معرض فروش قرار میدهد. قیمت اولیه در روی هر ورقه سهم توسط شرکت پذیره نویسی مشخص می شود، اما قیمت بازاری آن به سوددهی آن شرکت بستگی دارد، اگر سود شرکتی دائماً افزایش یابد متقاضی و خریداران آن نوع سهام زیاد میشود و در نتیجه قیمت ثانویه دائماً افزایش می یابد.
فرض کنید دولت یا یکی از سازمان های رسمی و قانونی کشور قصد دارد یک فعالیت اقتصادی مشخص راهاندازی کند یا برای توسعه یک فعالیت اقتصادی مشخصی که تاکنون وجود داشته است تامین مالی کند در این صورت یکی از راه های تامین مالی انتشار اوراقی است که به آن اوراق مشارکت می گویند. شما می توانید سرمایه پولی خود را به دولت یا آن سازمان بدهید تا در فعالیت آنها مشارکت کنید، در مقابل دولت یا سازمان مورد نظر، اوراق مشارکتی را متناسب با میزان سرمایهگذاری شما به شما ارائه می دهد، علاوه بر آنکه به این اوراق مالی، برحسب فعالیت اقتصادی مرتبط سودی تعلق می گیرد، قابل خرید و فروش نیز هستند.
تفاوت اوراق مشارکت و سهام چیست؟
وقتی کسی سهام می خرد، دیگر نمی تواند هر وقت که خواست از مدیر کارخانه بخواهد که سرمایه او را پس دهد. چون آن مقدار اندک پول او به بخشی از ابزار آلات کارخانه تبدیل شده و سرمایه او قابل پس دادن نیست. اما هر وقت بخواهد به شراکت خود ادامه ندهد، میتواند برگههای سهام خود را به دیگری بفروشد و به پول مورد نیاز خود برسد، وقتی که اوراق مشارکت میخریم، پس از انقضای مدت سررسید آن، علاوه بر اصل پول(سرمایه)، سود آن را هم میگیریم .
برخی افراد برای حفظ ارزش پول خود آنرا به دارایی هایی که معمولاً ارزش خود را در تورم حفظ میکنند، مانند طلا تبدیل میکنند. خرید طلا بر خلاف خرید سهام به پول خیلی زیادی نیاز دارد و البته هر زمان هم قابل فروش است.
خرید طلا بر خلاف سهام داری با دریافت سود سالیانه همراه نیست و تنها از محل تفاوت قیمت خرید و فروش میتواند برای خریدارش سود داشته باشد، یعنی اگر قیمت طلا در طول زمان ثابت باشد و قیمت خرید با قیمت فروش یکی باشد در عمل چیزی عاید خریدارش نمیشود، در حالیکه سهامداری حتی اگر قیمت ورقه سهام هم تغییر نکند با دریافت سود شرکت در هر سال همراه است و از این محل دارندگان اوراق سهام نفع میبرند.
مشکل دیگر خرید طلا، برای اقتصاد کشور است. در این صورت پولهایی که میتوانست صرف سرمایه گذاری مولد در اقتصاد شود، در چیزی مثل طلا منجر میشود. سرمایه گذاری های مولد، سرمایه گذاری هایی اند که به ظرفیت تولیدی کشور با ایجاد کارخانجات و شرکت های جدید یا توسعه ظرفیت آنها کمک می کنند.
برای کسب مشاوره مالی در خصوص پس انداز و سرمایه گذاری با موسسه مالی تماس بگیرید.
استراتژی معاملاتی چیست؟ چگونه سیستم معاملاتی مناسب خود را پیدا کنیم؟
آیا زمانی که در حال ترید یا انجام معاملهای در بازارهای مالی هستید، با خود جملاتی مثل «این دفعه میدانم باید چه کار کنم!» یا «این بار مثل سری قبل نمیشود» را تکرار کردهاید؟ اگر جواب شما مثبت است یعنی هنوز یا استراتژی معاملاتی ندارید یا استراتژی معاملاتی مناسبی پیدا و آن را امتحان نکردهاید. در این مقاله میخواهیم ببینیم استراتژی معاملاتی چیست و برای انتخاب یک استراتژی خوب باید به چه مواردی توجه کرد. با ما همراه باشید.
استراتژی معاملاتی چیست؟
از آنجایی که استراتژی در حوزهها و موضوعات مختلف کاربرد گسترده دارد، اگر بخواهیم تعریف ساده از آن بیان کنیم، میتوانیم «مجموعه برنامه و اقدامات بلندمدت و کوتاهمدت برای رسیدن به اهداف مشخص در شرایط عدم قطعیت» را استراتژی بنامیم. حال اگر این مفهوم را وارد بازارهای مالی کنیم، «مجموعه خاصی از شرایط که زمان ورود و خروج شما از بازار را مشخص میکند» استراتژی معاملاتی نام دارد.
داشتن استراتژی یا سیستم معاملاتی این امکان را به معاملهگران میدهد که با دید بهتری بازار را رصد کنند و نقاط بهینه را بهتر شناسایی کنند. از طرف دیگر معاملاتی که با استراتژی مشخصی انجام شدهاند، بهراحتی قابل تجزیهوتحلیل هستند؛ بررسی روندهای گذشته یکی از روشهایی است که شما میتوانید نسبت به درست یا نادرست بودن سیستم معاملاتی خود اطمینان حاصل کنید و در صورت نیاز آن را بهبود دهید.
چرا به استراتژی معاملاتی نیاز داریم؟
بسیاری از فعالان و معاملهگران قدیمی در بازارهای مالی، به داشتن حداقل یک استراتژی معاملاتی تاکید دارند. توصیه این افراد دوری از هرگونه شلختگی و شلوغی بیش از حد در یادگیری و موضوعات گسترده است. تنها انتخاب یک استراتژی در ابتدای راه کافی است. بعد از اینکه یک استراتژی معاملاتی را خوب فرا گرفتید و آن را آزمون و خطا کردید، میتوانید برای اطمینان بیشتر به سراغ استراتژیهای دیگر بروید. بسیاری معتقدند زمانی یک استراتژی موفق است که در حدود شش ماه تست شده و در بیش از نیمی از معاملات درست عمل کند.
استراتژی معاملاتی مناسب با جلوگیری از وقوع ضررهای سنگین، باعث میشود معاملهگران با خیال راحتتری معامله کنند.
چگونه یک استراتژی معاملاتی داشته باشیم؟
استراتژی معاملاتی متشکل از چندین موضوع است. باید عوامل متعددی در کنار هم جمع شوند که یک استراتژی معاملاتی شکل بگیرد. یک استراتژی معاملاتی خوب شامل تعیین بازار معاملاتی، روش تحلیل بازار، سبک معاملاتی، زمان و تایم فریم معاملاتی، مدیریت سرمایه، روانشناسی فردی و روانشناسی بازار میشود. در ادامه به توضیح هر کدام خواهیم پرداخت.
تعیین بازار معاملاتی
اولین قدم برای داشتن یک استراتژی معاملاتی، تعیین بازار معاملاتی مورد معامله است. یعنی برای خودتان مشخص کنید که میخواهید به فرض مثال در بازار ارز دیجیتال، طلا، جفت ارزهای فیات یا مواردی از این قبیل ترید کنید. این کار باعث میشود روی یک بازار تمرکز کنید و بتوانید اخبار، ترندها یا تحلیل مرتبط با آن بازار را دنبال کنید و دچار سردرگمی نشوید. انتخاب هر کدام از بازارها میتواند به علاقهمندی شما نیز ارتباط داشته باشد. قبل از ورود به هر بازار جوانب مختلف آن را بررسی کنید. برای مثال به این موضوع که کدام بازار نوسان کمتر یا بیشتری دارد توجه کنید یا تعیین این که کدام بازار برای سرمایهگذاری بلندمدت مناسبتر است یا از کدام بازار میتوان سودهای کوچک و کوتاهمدتی بهدست آورد، مهم و در انتخاب سبک معاملاتی شما نیز کمک خواهد کرد.
انتخاب نوع تحلیل بازار
معاملهگران باید روشی را که بر اساس آن میخواهند به تحلیل بازار بپردازند، انتخاب کنند. به عبارت دیگر زمانی که میخواهید وضعیت یک بازار را بررسی کنید باید تعیین کنید که میخواهید از تحلیل تکنیکال، فاندامنتال یا هردوی آنها استفاده کنید. این قضیه با در نظر گرفتن اخبار به عنوان یک عنصر فاندامنتال در تضاد نیست. افراد میتوانند روش تکنیکال را انتخاب کنند اما در زمان انجام معامله به اخبار بهعنوان عامل ایجاد نوسان کوتاهمدت توجه کنند.
در تحلیل تکنیکال ابزارها و روشها یا همان اندیکاتورها و اسیلاتورهای مختلفی برای رسیدن به نقطه ورود و خروج یک پوزیشن وجود دارد. بهتر است معاملهگران در ابتدا یکی از آنها را انتخاب کنند و با تمرین بر آنها مسلط شوند. پس از یادگیری کامل، به سراغ ابزارهای بعدی بروید. بنابراین یکی از مواردی که باید در استراتژی معاملاتی به آن توجه کنید، انتخاب روش و ابزار تحلیل بازار است.
سبکهای معاملاتی
سبکهای مختلفی مانند اسکالپینگ (Scalping)، ترید روزانه (Day Trading)، نوسانگیری یا سوئینگ تریدینگ (Swing Trading) و پوزیشن تریدینگ (Position Trading) برای انتخاب وجود دارند. هر کدام از آنها مناسب موقعیتهای خاصی هستند. در ادامه به توضیح هر کدام خواهیم پرداخت.
اسکالپینگ (Scalping)
کوتاهمدتترین روش معاملهگری، اسکالپینگ است. معاملهگری که با نوسانات آنی و روی چند کندل صعودی یا نزولی، وارد پوزیشن معاملاتی میشود و بعد از گذشت چند دقیقه یا بعد از چند کندل از پوزیشن خارج میشود، اصطلاحا اسکالپینگ کرده است. برای اسکالپینگ معمولا باید با سرمایه بالا وارد این معاملات شد؛ زیرا با توجه به اسپرد (اختلاف بالاترین قیمت خرید و کمترین قیمت فروش) بروکر یا کارگزاریها و کوتاهمدت بودن این روش، سودی که بهدست میآید باید توجیهپذیر باشد. از طرف دیگر زمانی که یک دارایی با نوسان خیلی زیاد ترید میشود، اسپرد آن زیاد یا اصطلاحا واید (Wide) میشود؛ بنابراین با توجه به پرنوسان بودن ارزهای دیجیتال، ممکن است این سبک معاملاتی کارایی لازم را نداشته باشد.
کسانی که این روش را انتخاب میکنند، بیشتر در زمان شلوغی بازار و بالا بودن حجم معاملات، وارد معامله میشوند. کسانی که اسکالپ میکنند باید زمان قابل توجهی برای مشاهده نمودار صرف کنند و در طول یک روز چندین معامله انجام دهند. علیرغم اینکه انجام ترید زمان زیادی طول نمیکشد اما برای انتخاب نقطه ورود و خروج مناسب باید زمان زیادی برای تحلیل چارت و نمودار گذاشته شود بنابراین شاید نتوان بیشتر از یک یا دو ارز یا سهم برای دنبال کردن انتخاب کرد. این نوع معامله ریسک و استرس بالایی دارد.
از جمله مزایای این سبک معاملاتی، رسیدن به سود در زمان کم در صورت درست بودن تحلیل است. شما با انجام چند معامله به سود مورد نظر خود خواهید رسید و نیازی نیست که روزها و هفتهها برای آن منتظر بمانید. از جمله معایب این مدل نیز آنی و فوری بودن آن است. اگر در نقطه صحیح وارد یا خارج نشوید، ممکن است سود شما کم یا حتی تبدیل به ضرر شود. همچنین اگر نتوانید با این مساله کنار بیایید، برای جبران ضرر خود میخواهید دائما دست به ترید بزنید و ممکن است سرمایهتان را از دست بدهید.
ترید روزانه (Day Trading)
روش دیگر ترید، معاملهگری روزانه یا باز نگه داشتن پوزیشن به مدت یک یا چند روز است. البته در این روش با توجه به ساعات بازار، نباید در طول شب هر بازار، پوزیشنی باز باشد. معاملهگری روزانه نسبت به اسکالپینگ از ریسک و استرس کمتری برخوردار است. برای جلوگیری از نوسانات احتمالی بازار در شب، نقطه خروج از پوزیشن در این سبک معاملاتی معمولا همان روز ورود است. معاملهگران روزانه با توجه به اینکه پوزیشن خود را از چند ساعت تا چند روز نگه میدارند، وقت کافی و لازم را برای تحلیل بازار و نمودارها دارند.
این روش نیازمند تحلیلهای بیشتری است؛ بنابراین باید زمان زیادی صرف مطالعه و تحلیل بازار کرد. استفاده از تحلیل تکنیکال و فاندامنتال در این روش میتواند هم نوعی مزیت حساب شود و هم یک عیب باشد؛ زیرا نیازمند صرف زمان نیاز برای پیگیری و پیادهسازی هر دو روش است.
نوسانگیری یا سوئینگ تریدینگ (Swing Trading)
بازار در بازههای مختلفی ممکن است برای چندین روز یک روند خاص را دنبال کند. سوئینگ تریدرها بر این اساس، معاملههای خود را برای چندین روز یا چند هفته نگه میدارند. این روش معاملاتی جزو روشهای کوتاه و میانمدت محسوب میشود و برای افرادی که میخواهند در کنار شغل اصلی خود، در بازارهای مالی فعالیت داشته باشند انتخاب مناسبی است؛ زیرا نیازی نیست که به صورت مداوم با چارت و اخبار سروکار داشته باشند و همچنین وقت کافی برای رصد جفت ارزها یا بازارهای دیگر خواهند داشت. در نوسانگیری از روشهایی مانند بریک اوت (Breakout) استفاده میکنند.
مزیت این روش، سادهتر بودن آن نسب به معاملهگری روزانه است زیرا تنها کافی است از تحلیل تکنیکال استفاده کنید. از معایب این روش تغییر ناگهانی روند و جهت بازار است. همچنین پوزیشنهای باز شده در این روش، در معرض بهره شبانه و گپهای قیمتی آخر هفته قرار دارند.
پوزیشن تریدینگ (Position Trading)
همانطور که از اسم آن مشخص است افرادی که تمایل دارند پوزیشن خود را برای مدت طولانی حفظ کنند یا به اصطلاح هولدر هستند، از این سبک معاملاتی استفاده میکنند. معاملاتی که با این روش انجام میشوند برای هفتهها، ماهها یا شاید سالها نگه داشته شوند. معاملهگران پوزیشن از چارتهای هفتگی و ماهانه برای تعیین نقاط ورود و خروج خود استفاده میکنند.
نوسانات قیمتی یا پولبکها (بازگشت قیمت به سطح حمایت یا مقاومت شکسته شده) معاملهگران پوزیشن را نگران نمیکند؛ برای همین نیازی نیست این افراد معاملات خود را دائما رصد کنند. این معاملهگران نسبت به تحرکات و اتفاقات بزرگ بازار واکنش نشان میدهند و تصمیمگیری میکنند.
این روش از طرفی خیال معاملهگران را از نظر تحلیلهای کوتاهمدت راحت میکند؛ زیرا افرادی که وارد پوزیشن تریدینگ میشوند به آینده نگاه میکنند. اما در بازارهای مالی هیچچیز بعید نیست و ممکن است هر اتفاقی رخ دهد. در این باره مثالی است که اقتصاددانان همیشه درباره آن بحث میکنند؛ آدام اسمیت (Adam Smith) اقتصاددان برجسته اسکاتلندی و بنیانگذار مکتب کلاسیک، معتقد است همه چیز در بلندمدت به تعادل خواهد رسید و جان مینارد کینز (John Maynard Keynes) بنیانگذار مکتب کینزی چگونه اهداف معاملاتی تعیین کنیم؟ در اقتصاد، در جواب اسمیت میگوید: «همه ما در بلندمدت خواهیم مرد!» بنابراین ورود به پوزیشن تریدینگ مسائل خاص خود را بههمراه دارد.
زمان و تایم فریم در سیستمهای معاملاتی
زمان مورد نظری که میخواهید برای معاملات خود اختصاص دهید، مهم است. اگر فردی هستید که میتوانید بهصورت مداوم پشت سیستم بنشینید و به چارتها خیره شوید و چندین معامله در روز انجام دهید، اسکالپینگ برای شما مناسب است.
اگر نمیخواهید زمان زیادی برای تحلیل و معامله صرف کنید شاید اگر به سراغ Day Trading یا سوئینگ بروید، بهتر باشد. اگر هم که اهداف بلندمدت دارید و نمیخواهید درگیر نوسانات و تغییرات جزئی بازار شوید، شاید بتوان به شما یک پوزیشن تریدر گفت.
بنابراین در انتخاب استراتژی معاملاتی یکی از مواردی که باید به آن دقت کنید، زمان صرف شده برای معاملهگری است.
روانشناسی در استراتژی معاملاتی
یکی از مهمترین مسائلی که در انتخاب استراتژی باید به آن توجه کرد، شناخت فردی و رفتار بازار است. آگاهی از خود و تیپ شخصیتیتان برای داشتن یک استراتژی معاملاتی بسیار مهم است. تا به حال شاید کمتر درباره تیپ شخصیتی در بازارهای مالی شنیده باشید و بیشتر درباره روانشناسی یا احساسات بازار (Sentiment) مطالبی به گوشتان خورده باشد؛ اما دانستن اینکه چه شخصیتی دارید، به انتخاب بهتر استراتژیتان کمک میکند.
عدهای از افراد یادگیرنده هستند و برای انجام هر کاری باید ابتدا تمام جوانب آن را مورد بررسی قرار دهند. گروهی دیگر با داشتن خصیصه عملگرایی، به سرعت وارد انجام کاری میشوند و در حین انجام آن به بررسی شرایط میپردازند. علاوه بر این ریسکپذیری و ریسکگریزی افراد با یکدیگر متفاوت است. پس قطعا یک روش معاملاتی برای این دو گروه از افراد کارایی ندارد و باید گزینه بهینه برای هرکدام مشخص شود. دانستن تیپ شخصیتیتان کمک میکند که سبک معاملاتی مناسبی انتخاب کنید.
روانشناسی و سنتیمنت بازار نیز یکی دیگر از عوامل مهم برای تصمیمات معاملاتی است. این عبارت به معنای نظر و احساس اهالی بازار نسبت به روند بازار است که آیا بازار صعودی خواهد بود یا نزولی، آیا بازار پول بک خواهد زد یا روند فعلی را ادامه میدهد و غیره.
بهعنوان مثال زمانی که قیمت ارزهای دیجیتال صعودی است و اصطلاحا بازار گاوی میشود، برخی از افراد با پدیدهای بهنام فومو (FOMO) روبهرو میشوند و تصور میکنند اگر وارد بازار نشوند، موقعیتهای کسب سود را از دست خواهند داد. برعکس این حالت نیز وجود دارد؛ تعدادی از معاملهگران در زمان نزولی شدن بازار، احساس میکنند اگر داراییهای خود را نفروشند و از بازار خارج نشوند، دچار ضرر و زیان شدیدی خواهند شد. در این حالت افراد دچار فاد (FUD) شدهاند.
بنابراین افراد قبل از هرگونه معاملهای باید برای خود تعیین کنند در شرایط مختلف بازار، چه واکنشهایی خواهند داشت. آیا در وضعیت خرسی یا گاوی بازار معامله میکنید یا تنها در شرایطی که بازار دارای ثبات است، وارد معامله خواهید شد؟
مدیریت سرمایه را فراموش نکنید!
کمتر کسی پیدا میشود که هدفش از ورود به بازارهای مالی، کسب سود نباشد. بدون مدیریت سرمایه نهتنها این هدف محقق نمیشود، بلکه ممکن است تمام سرمایهتان را از دست بدهید.
قبل از ورود به پوزیشن معاملاتی باید تعیین کنید که میخواهید چه میزان از سرمایهتان را وارد یا درگیر کنید؟ تا چه میزان در هر معامله انتظار سود یا پذیرای ضرر هستید؟ آیا لوریجی که برای معامله خود انتخاب میکنید متناسب با سرمایهتان است؟
پاسخ این پرسشها بخشی از استراتژی معاملاتی شما را مشخص خواهد کرد. رعایت حد سود و ضرر در معاملات باعث میشود سرمایهتان ایمن شود و در معرض ریسک کمتری قرار بگیرد. روشهایی مانند قانون دو درصد یا نسبت ثابت از سرمایه، از جمله روشهای مدیریت سرمایه بهحساب میآیند. در قانون دو درصد، معاملهگر با خود قرار میگذارد که حد ریسک هر معاملهای که انجام میدهد، دو درصد باشد؛ یعنی به محض اینکه معاملهاش وارد ضرر شد و اگر این ضرر بهمیزان دو درصد از کل سرمایهاش باشد، از آن خارج شود.
سخن پایانی
در انتها توجه به دو نکته درباره استراتژی معاملاتی الزامی است. اولین اینکه اگر استراتژی معاملاتی خود را انتخاب کردهاید، حتما آن را چندین بار امتحان کنید و به اصطلاح بک تست (Backtest) کنید. زمانی میتوانید از استراتژی معاملاتی خود مطمئن شوید که بارها و بارها از آن استفاده کرده باشید. نکته بعدی وفاداری به استراتژی معاملاتی است. تحت هیچ شرایطی از چارجوب استراتژی خود خارج نشوید و تمام و کمال آن را پیادهسازی کنید. تنها زمانی آن را تغییر دهید که مطمئن هستید اشتباه است و میخواهید آن را اصلاح کنید.
هیچ استراتژی نسبت به دیگری برتری ندارد و نمیتوان موردی را بهعنوان بهترین استراتژی معرفی کرد؛ تنها کافی است هر فردی برای خود یک روش یا استراتژی معاملاتی با توجه به معیارهای درست و منطقی انتخاب کند و بر آن مسلط شود.
تارگت در معاملات ارزهای دیجیتال را چگونه مشخص کنیم
تارگت چیست؟ یا معنی تارگت زدن چیست؟ تارگت در فارسی همان هدف می باشد که در معاملات از این کلمه بیشتر استفاده میشود در واقع معنی تارگت زدن این است که وقتی معامله گر به هدف خود میرسد به اصطلاح میگوییم تارگت زده است. تارگت در معاملات یکی از مهمترین فاکتورهایی است که هر سرمایه گذار و معامله گر حرفه ای باید از آن استفاده کنید. برای انتخاب تارگت در معاملات روش های مختلفی وجود دارد. برخی از سرمایه گذاران و معامله گر ها از روش های تحلیل تکنیکال برای انتخاب این هدف در معاملات خودشان استفاده می کنند و برخی دیگر نیز از دید اقتصاد کلان و وضعیت کلی سهم تارگت در معاملات خودشان را مشخص می کنند. در ادامه قصد داریم با این مسئله آشنا شویم و آن را مورد بررسی قرار دهیم. با ما همراه باشید.
چرا به تارگت در معاملات نیاز داریم؟
اولین سوالی که باید به آن پاسخ دهیم این است که اساسا چه نیازی به تارگت در معاملات یا همان هدف در معاملات ارز دیجیتال یا بازار بورس تهران وجود دارد؟
در ابتدا این سوال به نظر ساده می آید. اما وقتی به یک چالش اساسی رو به رو می شویم، پاسخ دادن به این سوال سختی های خودش را نشان می دهد.
در واقع چالش اساسی این است که انسان همواره در بازارهای سرمایه ای به دنبال سود کردن است. بنابراین در انتخاب تارگت در معاملات اصولا باید نقاطی را انتخاب کند که در آن ها سودآوری وجود دارد. اما از طرف دیگر انسان همواره عاشق سود کردن است و به نوعی از آن سیر نمی شود. همچنین هیچ اقتصاد دانی هنوز ثابت نکرده است که سود بیش از حد می تواند برای کسی مضر باشد! بنابراین سوال اصلی این است که چرا با انتخاب تارگت در معاملات قصد داریم سقفی خاص برای سود آوری خودمان مشخص کنیم؟
بنابراین سوال اصلی این است که اگر سود کردن در بازار های سرمایه ای هدف ماست، پس چرا باید برای این هدف سقف مشخصی قرار دهیم؟ در واقع فکری که پشت این سوال قرار داد این است که هر سرمایه گذار یا معامله گری دو راه بیشتر ندارد. یا در حال سود کردن است یا در حال ضرر دادن! سرمایه گذار حرفه ای محدوده مشخصی برای تاب آوری ضرر خود تعریف می کند. اما چرا باید در مسیر سودآوری نیز برای خود محدوده خاصی مشخص کند؟
معنی تارگت در ارز دیجیتال
هدف در معاملات ارز دیجیتال و چگونه اهداف معاملاتی تعیین کنیم؟ شباهت آن با زندگی
این چالش و سوال مطرح شده در بالا درست شبیه به این سوال است که چرا انسان ها برای موفقیت در زندگی خودشان نیاز به هدف گذاری دارند؟ در واقع مگر انسان ها دوست ندارند هر روز بیشتر از دیروز موفق شوند و به پیش بروند؟ مگر آن ها دلشان نمی خواهد بالاتر از همه باشند؟ پس چرا برای زندگی خودشان با هدف گذاری، محدودیت ایجاد می کنند؟
پاسخ کاملا مشخص است. هدف گذاری و تعریف تارگت محدودیتی برای زندگی و موفقیت در آن ایجاد نمی کند. بلکه تنها مسیر حرکت را به ما نشان می دهد. در واقع بر اساس نوع هدفی که انتخاب کرده ایم می توانیم مسیر مشخصی نیز انتخاب کنیم. در صورتی که هیچ هدفی نداشته باشیم عملا نمی توانیم قدم از قدم برداریم.
تصور کنید که شما در مرکز یک چهارراه ایستاده اید. اگر ندانید هدف شما در نهایت کجاست، از کدام یک از این چهار راه استفاده می کنید؟ عملا نداشتن هدف و تارگت باعث می شود شما حرکتی نکنید و یا با احتمال بالا اشتباه حرکت کنید. از طرف دیگر رسیدن به این هدف به معنی تمام شدن موفقیت شما و بسته شدن پرونده پیروزی های شما نیست. در واقع اگر شما قرار باشد از تهران به سمت اصفهان بروید، بدین معنی نیست که شما امکان رفتن به یزد یا بندرعباس را از دست می دهید.
بنابراین عملا اینگونه می توان گفت که هدف گذاری می تواند مسیر و استراتژی ما را مشخص کند. این مهمترین عاملی است که باعث شده است ما به تارگت در معاملات احتیاج داشته باشیم. به عبارت ساده تر ما با ایجاد تارگت های ارز دیجیتال یا دیگر بازارهای سرمایه ای عملا می توانیم استراتژی خودمان را مشخص کنیم و سپس بر اساس این استراتژی دست به معامله بزنیم.
تارگت ارز دیجیتال – تارگت در ارز دیجیتال چیست
تارگت در معاملات، استراتژی تعیین می کند!
تا کنون شده است شما بر اساس نوع رانندگی یا به روش رانندگی که دارید، هدف مسافرتی خودتان را انتخاب کنید؟ مثلا تاکنون شده است که با خود بگویید ” چون من آرام تر رانندگی می کنم بهتر است به شهرهایی برویم که محورهای مواصلاتی به آن جاده ای باشد و اتوبانی نداشته باشد” ؟! احتمالا خیر!
شما سرعت و نوع رانندگی خودتان را با مقصد و نوع محور مواصلاتی به آن تنظیم می کنید. همین مسئله نیز در بازارهای سرمایه ای وجود دارد. شما در این بازارها نمی توانید بر اساس نوع استراتژی خودتان در به انتخاب تارگت در معاملات بزنید. مثلا بگویید که ” من بر اساس استراتژی که دارم می خواهم به این نقطه برسم “! بلکه شما باید این گونه بیان کنید که ” من بر اساس نوع تارگت در معاملات می خواهم از این استراتژی استفاده کنم”
تفاوت این دو گزاره می تواند موفقیت یا عدم شما در بازارهای سرمایه ای را مشخص کند. در گزاره اول هدف شما در اختیار خودتان نیست و بیشتر بازار این هدف را تعیین می کند. در واقع در حالت اول استراتژی شما ثابت است. اما این ثابت بودن استراتژی در هر شرایط بازار بدین معنی است که عملا هدف شما نیز به واسطه تغییرات بازار تغییر می کند. بنابراین زمانی که بازار نزولی است، عملا هدف شما چیزی جز ضرر کردن نخواهد بود! زیرا استراتژی شما ثابت است اما بازار تغییر کرده است. بنابراین بر اساس این استراتژی و تغییر بازار هدف شما به جای سود کردن تبدیل به ضرر کردن می شود.
اما در حالت دوم هدف شما حتی با تغییر بازار نیز ثابت است و این استراتژی شماست که بر اساس تارگت در معاملات و نوع بازار تغییر می کند. بنابراین شما در نزولی ترین حالت بازار نیز با ثابت ماندن تارگت در معاملات – سود کردن – و با تغییر استراتژی و انتخاب بهترین استراتژی می توانید سودآوری خوبی داشته باشید.
از این روست که بسیاری در بازارهای مختلف، از جمله بازار ارزهای دیجیتال و بورس تهران در بدترین شرایط بازار نیز همچنان سودآوری دارند. آن ها خوب می دانند که تارگت در معاملات چه اهمیتی دارد و می دانند که چگونه می توانند از آن استفاده کنند.
چگونه می توان تارگت در معاملات را انتخاب کرد؟
سوالات متداول
۱- چگونه می توان تارگت در معاملات را انتخاب کرد؟
روش ها و فرمول های مختلفی برای انتخاب تارگت در معاملات وجود دارد. اما به نظر می رسد که بهترین روش برای هدف در معاملات ارز دیجیتال یا سایر بازارهای سرمایه ای، محاسبه ریسک است. در واقع شما با استفاده از شناسایی ریسک می توانید هدف خودتان را برای سودآوری یا تاب آوری ضرر خودتان را مشخص کنید.
اما مسئله شناسایی ریسک و محاسبه آن کار چندان ساده ای نیست. اما با آموزش می توان ریسک را شناخت و محاسبه کرد. این روش می تواند بهترین و دقیق ترین تارگت در معاملات را به شما بدهد.
۲- آیا اندیکاتورها می تواند گزینه مناسبی برای تارگت در معاملات به ما نشان بدهند؟
همیشه در خاطر داشته باشید که اندیکاتور ها و شاخص ها تنها نشان دهنده هستند. یعنی اندیکاتورها قرار نیست چیزی بیشتر از یک مانیتور و نمایش دهنده برای ما باشد. احتمالا در آموزش های مختلف به شما گفته شده است که می توانید بر اساس اندیکاتورهایی مانند ابزار فیبوناچی ( فیبوناچی در بورس ) یا خطوط روند و نقاط حمایتی و مقاومتی و … تارگت های ارز دیجیتال خودتان را مشخص کنید.
اما واقعیت این است که عملا این اندیکاتورها تنها نمایش دهنده تارگت در معاملات سایر سرمایه گذاران است. یعنی این اندیکاتورها نشان می دهند که غالب سرمایه گذاران از چه هدف گذاری هایی استفاده کرده اند. اما این بدین معنی نیست که آن ها بهترین تارگت در معاملات را داشته و دارند.
دیدگاه شما